کد خبر : 13013
تاریخ انتشار : 15 سپتامبر 2014 - 21:42
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 1,915 بازدید

روایتی کوتاه از زندگی زنده یاد سردار حمید قبادی

هومیان نیوز: سردار حاج حمید قبادی را جبهه های سرخ سال های دفاع مقدس خوب می شناسند. دلاوری که سال های عمرش را برای این خاک، مردانه جنگید و رشادت های بی بدیلی را از خود به یادگارگذاشت. عاشقی که عاشقانه از اسلام و ایران دفاع کرد تا این خاک زیر چکمه ی سلطه ی […]

46008084338776679889

هومیان نیوز: سردار حاج حمید قبادی را جبهه های سرخ سال های دفاع مقدس خوب می شناسند. دلاوری که سال های عمرش را برای این خاک، مردانه جنگید و رشادت های بی بدیلی را از خود به یادگارگذاشت. عاشقی که عاشقانه از اسلام و ایران دفاع کرد تا این خاک زیر چکمه ی سلطه ی صدام و اربابان خون آشامش اسیر نشود. سردار حمید قبادی بارها تن از خون سرخ خود رنگین دید اما باعث نشد همرزمانش را رها کند و هرجا نشان از غیرت بود و ایثار و جانبازی نام او وردزبان بود و امروز اگر نفس آرامش می کشیم، حاصل از خودگذشتگی های حاج حمیدهایی است که ” هم مرز با آتش ” از مرز جان خود گذشتند… اما روایت سال ها جانبازی این کبوتر خونین را از زبان برادرش سردار دلاور جبهه ها، حاج یونس قبادی می خوانیم…

یونس قبادی :

زنده یاد حمید قبادی مهر ماه سال ۱۳۴۱ در کوهدشت به دنیا آمد و تحصیلات را تا دریافت دیپلم در این شهرستان سپری کرد.با شروع تظاهرات علیه نظام ستم شاهی به صورت بسیار فعال حضورداشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت نظارت کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران آموزش های مقدماتی نظامی را طی کرد. با شروع جنگ تحمیلی در مورخه ۱۳۵۹/۷/۵ به همراه پدرم به عنوان اولین نیرو های مردمی راهی مناطق جنگی استان کرمانشاه شدند و مدتی به عنوان نیروی بسیجی مشغول به خدمت شدند.
در مورخه ۱۳۶۰/۱۰/۵ به عضویت رسمی سپاه کوهدشت درآمد ولباس سبز مقدس سپاه را برتن پوشید.در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده دسته عملیاتی به جبهه های جنوب اعزام شد و در تیپ ۲۲بدر مشغول حراست از مرزهای کشور اسلامی شدند.
در اولین عملیات بزرگ بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر شرکت کرده و در کنار اولین شهدای شهر کوهدشت ازجمله شمس الله مرادی…یحیی دارابی…و تاج الدین دلوچی رزم شیران کمربسته ی کوهدشت را به نمایش گذاشتند ودر خون پاک غلتیدند و به شدت از ناحیه پا مجروح شد که منجر به کوتاه شدن ۵ سانتی متراز پایش شد.
در سال ۱۳۶۲ به عنوان جانشین اطلاعات و عملیات تیپ ۱۲ حنین انتخاب شد و سپس به تیپ۷۲محرم رفت. در اواخر سال ۱۳۶۳ درحالی که تیپ۵۷ابوالفضل در منطقه زبیدات بود به این یگان پیوست. با ورود تیپ۵۷ به منطقه غرب و شاخ شمیران شروع به شناسایی معابر دشمن نموده که دلاوری های او همرزمان رشیدش منجر به تک موفق در ارتفاعات بمو(سرتک) شد.سپس به مناطق مرزی مریوان اعزام و کار شناسایی آن منطقه را جهت عملیات والفجر۹ را با دشواری های بسیار با موفقیت انجام داد.
با شروع تک گسترده عراق به منطقه عمومی حاج عمران به مریوان اعزام و در حین عملیات و سد پیشروی دشمن از ناحیه کتف مجروح شد که چند ساعت بعد هم خودم محروح شدم.
در سال ۱۳۶۵ با سقوط ارتفاعات شاخ شمیران جهت باز پس گیری آن ارتفاعات وارد منطقه شده و با دشواری های بسیار شناسایی کاملی را از منطقه بدست اورده اما با توجه به بمباران شدید شیمیایی منطقه عمومی در بند یخان توسط هواپیما های دشمن به شدت شیمیایی شد که تا پایان عمر ایشان را عذاب داد.شاید بتوان چنین گفت که درد مسمومیت شدید شیمیایی یادگاری از دوران رزم و خون و آتش و پایداری های وی از دوران جنگ بود که همیشه درسینه اش به یادگار مانده بود.
درسال ۱۳۶۵ در آزمون ورودی دوره دافوس شرکت و قبول شد اما با توجه به ضرورت حضور ایشان در مناطق عملیاتی این دوره را نیمه تمام گذاشت و شور رفتن به جبهه و دفاع از کیان این سرزمین او را چون کبوتری عاشق به خاکریزهای سرخ و سنگرهای خاکی عشق پرواز داد..
در عملیاتهای کربلای ۴و۵ با آن شرایط بخصوص شرکت نموده و مجددااز ناحیه صورت فک وگوش مجروح شد.
در سال ۱۳۶۶ در منطقه عمومی بانه در عملیات های نصر۴ و نصر۸ بیت المقدس۲ حضور فعال داشت که به عنوان جانشین اطلاعات و عملیات لشکر۵۷ خدمت می کرد.
در این سال جهت شناسایی عمق خاک عراق اعزام و پس از عبور از شهر های سیدصادق،حلپچه، فرمال و شانه دری تا عمق ۱۵۰ کیلومتری داخل خاک عراق به اجرای عملیات شناسایی پرداخت.
در همین سال برای بار دوم به همراه نیروهای اطلاعات قرارگاه رمضان به قصد شناسایی عمق خاک عراق به سمت یاغ سمر شروع به شناسایی کرد و به مدت ۳۵ روز در عمق خاک عراق کار شناسایی را بی هیچ پروایی مردانه ادامه داد.
در عملیات بیت المقدس۴ یه عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر پیروز ۵۷ ابوالفضل ماموریت های سنگینی را بر دوش وظیفه نهاد؛ وظیفه ای که مردانه و خالصانه از عهده اش برآمد.
در عملیات مرصاد توسط منافقین کور دل از ناحیه پا مجروح و پس از مداوای مختصر با استفاده از عصای دستی مجددا وارد منطقه مرصاد شد.
پس از پایان جنگ تحمیلی در مناطق مرزی غرب جهت پاکسازی مناطق آلوده به ضد انفلاب فعالیت بسیاری داشت. سپس به عنوان فرمانده سپاس شهرستان درود و برجرد منصوب و پس از آن به وزارت دفاع منتقل شد.
ایشان در اولین روز هفته دفاع مقدس ۳۱ شهریور ۱۳۹۱ در سانحه رانندگی به جمع یاران شهیدش پیوست…
روحش شاد یادش گرامی…

با احترام یونس قبادی

دیدگاه ها

فتحعلی شهبازی در گفته :

خداوند ایشان را بیامرزد که از مردان بزرگ روزگار بود فرمانده ی شجاعی که نامش لرزه بر اندام دشمن می انداخت. همنشینی با شهدا در بزم مستانه شان و نوشانوش از دست ساقی کوثر بر ایشان مبارک و گوارا باد.

[پاسخ]

محسن قبادی از اصفهان در گفته :

درود و سلام خدا بر تمامی رزمندگان دلیر و شجاع و یاد و خاطر عزیزان از دست رفته بخصوص پسر عموی عزیزم حاج حمید قبادی گرامی باد.
با تشکر از پسر عموی عزیزم حاج یونس

[پاسخ]

اسدالله آزادبخت در گفته :

حاج حمید الگویی فرهیخته وخاص بود چه ازنظراخلاق وچه ازنظر رفتار ،درسالیان جنگ هشت ساله آوازه و شهرتش از اوج قله های کردستان تا دشت های پرازخاکریز جنوب درمیان همه زبانزدبود. لیاقت و شجاعت این بزرگمرد درقالب متن ومقاله نمیگنجد و هم مرز با آتش ایشان گویای این حقیقت است. حاج حمید زبانی گویا ومفسری صادق برای بازگوکردن خاطرات چنگ بوداما دست عجل بیشتراز این فرصت نداد تا درکمال بهت وحیرت همگان ،خبر ناگوار آن حادثه دلخراش بسان برق وباد درشهر بپیچدتا تن پوش عزا بر قامت دیارش اشک ها را جاری و دل ها را غمگین کند. حاج حمید انسانی وارسته و بی هیاهوبود که همواره خودرا سانسور میکرد وهیچگاه سکوت پرازفریادش را نشکست!واژه ی “من” دردنیای حمید بیگانه بود واز منیت فرسنگ ها فاصله داشت. اطلاعات وطراحی بسیاری از عملیات ها برگرفته از هوش وتدبیر ایشان بود ودرشب های حمله ، حاج حمید بیش ازحدانتظار جلو بود تا اندیشه وتفکرش مددی برای یارانش باشد. کمترحرف میزد اما درمقابل ازعلم وذکاوتش بیشترین بهره واستفاده را میبرد. درتوان من نیست که درمورد سردارهشت سال دفاع مقدس مطلب بنویسم چرا که هرقدم حاج حمید تقدسی خاص داشت وقلم من ناچیزتر از آن است که اورا توصیف کند. به نوبه خود این مصیبت سنگین را به پدرومادر مهربانش وبرادرم حاج یونس عزیز تسلیت گفته و ازخداوندتبارک وتعالی برای خانواده حاج حمید صبر وبردباری خواهانم . روحش شاد ویادش جاودان.

[پاسخ]

انشااله که با شهدای کربلا محشور شوند.

[پاسخ]

عرفان قبادی در گفته :

شادی روح شهدای اسلام و بالاخص سردار حاج حمید قبادی صلوات.

[پاسخ]

محمد نجاتی در گفته :

شاد روح سردار رشید سپاه اسلام سرتیپ دوم مرحوم حاج حمید قبادی صلوات.

[پاسخ]

رزمنده گردان محبين ازتهران در گفته :

((((((((( دعائي كه فوري مستجاب شد)))))))))
باسلام ودرودبيكران الهي به ارواح طيبه شهداء وروح پاك زنده يادحاح حميدقبادي وتشكرازحاج يونس وسايت محترم هوميان وگراميداشت سالروزرحلت جانگداز رزمنده دلاوروشيرشجاع جبهه هاي غرب وجنوب وهمچنين گراميداشت 31شهريورسالروزهفته دفاع مقدس…جهت عمليات سرتك دربنديخان درساعات آخرشب اگراشتباه نكنم مورخ29يا 30/11/1364 ازمحل استقرارنيروهاي گردان محبين كوهدشت وگردان ابوذراليگودرزدرمنطقه شيخ صله؛نيروهاي دوگردان راباتجهيزات انفرادي وباپوشش بادگيرسفيدوكرمي رنگ جهت انجام عمليات ايذائي سرتك نفوذي دربنديخان سواربركمپرسي كردندآنشب هوا خيلي سردوبرفي بودبعدازطي مسافتي نيروهاراازكمپرسي پياده نمودندوبه صورت ستوني بسمت محل ازپيش تعين شده حركت كرديم بعدازچندساعت پياده روي درساعات نيمه شب به محل مورنظرانجام عمليات رسيديم فرمانده گردان هميشه پيروزمحبين شهيدوالامقام عليمردان آزادبخت بودوشهيدعزيزووالامقام محمودرضائي فرمانده گروهان حرابن رياحين بود.درآن عمليات گروهان حرابن رياحين بعنوان پشتيباني گروهانهاي 1و2گردان محبين بود.شهيدمحموددرجلوي نيروهاي گروهان ايستاده بودمن درسمت راست كنارشهيدمحمودايستاده بودم جندساعتي بوددرآن هواي بسيارسردوبرفي وطاقت فرسابصورت ايستاده درحالت سكوت منتظر فرمان عمليات بوديم.درآن عمليات من17 ساله بودم وبعلت درحال ايستادن وسردي هوا وبي حس شدن پاهايم بي قرارشدم وگريه ام گرفت اشكم دراومد.واقعا”ازبي طاقتي شدت سرما خداشاهداست اين دعارادرآن كله صبح سحردردرگاه خدابه زبان آوردم وآن دعااين بود”خدايا يه خمپاره 60مستقيم به كله من بزن تاازدست اين سرمانجات پيداكنم”.وخداوندسبحان آن دعا رافوري مستجاب كردامايه جورديگه.چون من نوجوان بودم وطاقت نداشتم ازسرناداني اينطوردعائي كردم.وامااستجابت دعا:همانطوركه ايستاده منتظرعمليات بوديم ازمقابل صداي خش خش بادگيريك نفرآمدشهيدمحمودمتوجه شد؛صدازدايست كي هستي جواب دادخوديه محمود؛شهيدمحمودگفت حميدتوئي؟جلوكه آمدباشهيدمحمودسلام واحوالپرسي كردوگفت يه نفرتك تيراندازميخوام شهيدمحمودبلافاصله بادست راست به پشت من زدوگفت اينم يه تك تيرانداز من كه يك قد برداشتم كه باايشان برم شهيدمحمودپرسيدكي هستي گفتم فلاني گفت هرچه آقاي قبادي ميگه گوش بده واطاعت كن گفتم چشم.پشت سرزنده يادحميدقبادي حركت كردم چندمتركه رفتيم ايستادوروبه من گردوگفت فقط ازكناروپشت سرمواظب باش به من نگفت كجاميخوادبره؛ همه جارابرف پوشانيده بودچنددقيقه كه ازراههاي كه قبلا رفت وآمدشده بودحركت كرديم بدنم گرم گرم شدخداشاهده ياددعايم افتادم فهميدم كه خدادعايم رامستجاب كرده وبيادبچه هاي رزمنده گردان كه خيلي سردشون بودودرحال ايستاده بودند دعاكردم “خداياكمكشون كن”زنده يادحميدقبادي همچنان درحال حركت بودبه نيروهاي آرپي چي زن وتيربارچي كه قبلادركمين براي انهدام دشمن گذاشته بودبراي بارآخرسركشي كردبهشون دستورميدادكه باشروع عمليات چكاربكنندوهدف شون رادرلحظات اول منهدم كنند.وبه راهش ادامه دادازدامنه كوه مايل به بالا داشت به حركتش ادامه ميداد.منطقه خيلي سوت وكوروبي سروصدابودهمچنان پشت سرش حركت ميكردم كه خيلي ترس منوفراگرفته بود خداشاهده قلبم بشدت داشت ميزدشايدباورنكنيد ضربان قلبم آنقدرتندميزداحساس ميكردم صداي ضربان قلبم راميشنوم .حقيقتا”خيلي ترسيده بودم تااون موقع ازجمع نيروهاجدانشده بودم وچندلحظه ايستادم زنده يادحميدقبادي برگشت وبهم گفت چي شده چراايستادي ؟سكوت مطلق بودقلبم بشدت داشت ميزدگفتم من ميترسم ميخوام برگردم پيش نيروهاميخوام توعمليات باشم گفتم ببين صداي قلبم رانميشنوي؟ دستش راروي قلبم گذاشتم دلداريم دادگفت ازچي ميترسي من كه باهاتم اگه تواسلحه داري من كه هيچي دردست ندارم مثلا” توراآوردم كه مواظب من باشي نگران نباش الان ميريم پيش نيروها.گفتم شماكه همينطورداري ميري سمت جلوميخوادعمليات بشه چه جوري اينهمه راه كه اومديم برميگرديم وميريم پيش نيروها؟.گفت طوري تنظيم كردم كه همزمان بارسيدن مانيروهاي گروهان شما باهم ميرسيم به اون نقطه.بهم اطمينان دادگفت نگران نباش نزديكيم چيزي نمونده كه به گروهانتون برسيم؛ راهمان راادامه داديم سروصداي راديو مي آمد؛گفتم كيه اينموقع راديوروشن كرده گفت راديونيست بي سيمه ؛صداي فرمانده تيپه داره رمزعمليات راميده نزديكتر كه شديم صدازدمحمودبيااينم نيروت تحويلش بگير.لاحول والله قوة الا بالله العلي العظيم ورمزعمليات يازهرا(س)بود.شروع كنيد.ازبيسيم فرمانده گردان شنيدم گروهان ماپشتيباني بوددرپشت سرفرماندهان بوديم درگيري بادشمن شروع شدسحرروزاحتمالا”30بهمن ماه سال64بودعراقيهادرخواب غفلت بودندباورنكرده بودن درآن هواي بسيارسردوبرفي عملياتي ازسوي ايران انجام بشه صداي غرش الله واكبرونداي شهيدنورمراد مقدسي همراه باصداي آتش رزمندگان بر4پايگاه مهم دشمن كه سدراه تحرك رزمندگان اسلام بوددرعمليات طنين اندازوروحيه مضاعفي بودكه به رزمندگان ميداد.يه تيربارچي دشمن مقابل نيروهاي گردان محبين راسدكرده بودكه توسط يكي ازفرماندهان كه بعدازعمليات گفتند شهيدوالامقام حشمت قلي ازاليگودرزبوده منهدم شدوپايگاههاي دشمن پس ازانهدام كامل وپاكسازي سنگرهاي دشمن؛نيروها بعدازانجام عمليات ايذائي برگشتندودرآن عمليات دوگردان محبين وابوذرهركدام يك شهيدتقديم اسلام كردنديادشهيدآن عمليات شهيدوالامقام كبگعلي عزيزپورراگرامي ميدارم.وهمچنين يادشهيدان عزيزووالامقام شركت كننده درآن عمليات حميدقبادي؛عليمردان آزادبخت؛محمودرضائي؛نورمرادمقدسي؛مروت طرهاني؛علي محمدكوشكي؛حشمت قلي؛سيدقيصورحسيني؛چراغعلي عليپور؛شاكرم رحمتي؛نورخداخسروي؛سيدعلي اميني؛احمدپوروتاج پور(ازافرينه)توكل حسنوندوتوكل مصطفي زارده ؛حاج محمدآزادبخت ويادهمه شهداراگرامي ميدارم وبهترين سلامهاوصلوات رابه ارواح پاكشان ميفرستم.(الهم صل علي محمدوآل محمد) ويادوخاطره تمامي همرزمان عزيزم برادران رزمنده بسيجي وسپاهي اصغررضائي؛حسن رضائي؛حميدآزادي؛ميران پاپي فتح الله؛ مرزالله ميرزائي عباس آقائي وآقائي دبير؛حميدكشكولي محمدخوشناموند وليپورفرمانده دسته وشكربيگ شكربيگي فرمانده دسته اسدعلي بخشي؛غلامعلي شرفي؛ فضل الله محمودي؛كريم امرائي؛اميرقبادي؛عظيم زارعي؛يارمرادشيراوند؛سعدالله دستبغي؛نوري پور؛قاضي سيفي طوس نظري وباراني حيدروندازگري بلمك پلدختروسايرهمرزمان عزيزم راگرامي ميدارم وپيشاپيش هفته دفاع مقدس راتبريك ميگويم.ببخشيداصلاح كردم ازمدير محترم سايت هوميان تشكرميكنم.

[پاسخ]

لطیف ازادبخت در گفته :

سالها بود که سردار پر افتخار جبهه های غرب و جنوب مرحوم حاج حمید قبادی و خانواده محترمشان را به حُسن شهرت می شناختم. می دانستم که این خانواده بزرگوار چگونه از زندگی و سرمایه های مادی و معنوی و جسمی و روحی خود مایه گذاشته و آرامش خود و خانواده شریفشان را برای آرامش و امنیت هموطنانشان به قربانگاه برده اند. چنین افرادی همواره برا ی قاطبه مردم ارزشمند، قابل احترام ومایه مباهات هستند. روزی از طریق اسد آزادبخت نازنین با سردار سرافراز حاج یونس عزیز آشنا شدم و کتاب کمیاب هم مرز با آتش ( تألیف مرحوم حاج حمید قبادی) به دستم رسید. این کتاب منبع کامل و کم نظیری از حوادث و هنگامه های جنگ و سند تاریخی فوق العاده مهمی از رویدادهای دهه ی نخست انقلاب در کوهدشت است. این کتاب ارزشمند از طریق برادر بزرگوار ایشان سردار حاج یونس قبادی ( که ایشان نیز منظومه ی کاملی از جانبازی و ایثار و تاریخ نانوشته و اعجاب آوری از فراز و نشیب های تاریخی دوران 30 ساله ی اخیر و به حق یکی از نمادهای مسلم و مجسم نسل ماست) به دستم رسید.
این کتاب اثری ماندگار و ارزشمند است و به خاطر روایت مستقیم و بدون واسطه ی رخدادهای مهم تاریخی دوران ما اثری کم نظیر است. نویسنده در این اثر ارزشمند از زبان اول شخص حوادث و رخدادها را نه به عنوان یک شاهد و راوی بلکه از زبان یک قهرمان کنشگر داستان چنان زیبا شرح و بسط می دهد که خواننده نمی تواند به راحتی کتاب را رها کند . مجموعه ی این ویژگی ها به این اثر ارزشمند اعتباری کم نظیر می بخشند . نگارنده نوشتار مستقلی را در زمینه همین کتاب در دست نگارش دارد که به زودی و به مناسبت سالروز درگذشت شهادت گونه این فرمانده و سردار فداکار دفاع مقدس در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.
با تشکر از سایت هومیان بابت درج این یادواره فرارسیدن سالگرد پرواز اسمانی این سردار بزرگ را به خانواده محترم ایشان و بخصوص به برادر ارجمندم حاج یونس عزیز تسلیت عرض می کنم.

[پاسخ]

حمید آزادبخت مدیر سایت لرستان فردا در گفته :

روحش قرین رحمت الهی

[پاسخ]

گم نام در گفته :

***شادی روح شهدای گردان محبین صلوات***

[پاسخ]

بابایی در گفته :

شادی روح این دلاور بزرگ صلوات

[پاسخ]

عرفان قبادی در گفته :

مردی بود از جنس دفاع که 8سال جنگید 8 سال دفاع مقدس کرد . روحت شاد عمو جان

[پاسخ]

برادر حاج یونس قبادی سلام دست مریزاد بسیار کوتاه ومفید بود هرچند برگی از دفتر زندگی آن مرحوم بود.
قطعاً هیچکسی اندازه شما از رفتم مرحوم حمید ناراحت نیست اما بدان که درد همه مردم کوهدشت که ایشان را دیده یا می شناسند کمتر از شما نیست .
آن مرحوم را فقط چند بار در جبهه ها ملاقات کردم اما خاطره همان ملاقاتهای کوتاه روح وروانم را از درد فرقاش بسیار آذار می دهد.
آن فقید سعید بارها طعم شهادت را نوشید اما خدا خواست تا همه ی برکتش را به رزمندگان اسلام تقدیم کند وبعد از جنگ نخواست که آن مرحوم در غوغای دنیای امروز غرق شود لذا او را به سمت خود خواند تا عطر ایمان وخلوص وصفایش برای همیشه در فضای لرستان معطر وتازه بماند .
باز هم تسلیت ما را بپذیرید

[پاسخ]

رضایی ورمزیار در گفته :

به روان پاک ایشان و همه ی شهدای گرانقدر درود می فرستیم. دوستان عزیز کوهدشتی ضمن عرض سلام و ادب به استحضار می رسانم که در روز ششم تا هشتم اسفند 1364 در عملیات والفجر 9 یکی از رزمندگان کوهدشتی در ارتفاعات کاتو مشرف بر شهر چوارتا عراق زخمی شده بود که غروب روز سوم عملیات ایشان را به کمک یکی از دوستانش بر روی اسحله کلاش گذاشتیم و به پایین قله آوردیم که نه نامش را پرسیدیم ونه بعد از آن خبری ازش پیدا کردیم بعد از آن همیشه دوست داشتم کاش خبری ازشان کسب می کردیم! لطفا اگر از ایشون خبری دارید یا کسب کردید بنده را مرهون منت خود قرار بدید. mrv374@yahoo.com

[پاسخ]

خاطرات جبهه ها یادش به خیر
ای بسیجی ها خدا یادش بخیر
چادر پاره ز ترکش ها چه شد
خانه آل عبا یادش بخیر
صبح حمله دور قبر هر شهید
یاد خاک مجتبی یادش بخیر
دست زهرا(س) دست عباس (ع)و علی(ع)
می گرفت دست مرا یادش بخیر
از شلمچه بوی خون می شد بلند
دومین کرب و بلا یادش بخیر
بوی فکه بوی نهر علقمه
دشت عباس آن سرا یادش بخیر
نور اخلاص و عمل را داشتیم
رمز و راز آن بقا یادش بخیر
رد اشکم می نوشت بر گونه ام
یا ابا صالح(عج) بیا یادش بخیر
صاحبم بر روی سربندم نوشت
می شوی آخر فدا یادش بخیر
روحش با شهداي كربلا محشور باد

[پاسخ]

از طرهان دیار دیاری در گفته :

به میمنت خون امام حسین (ع) از اینگونه نیروهای رشید و فداکار زیاد است ولی فداکاری حمید قبادی ها سر فصلی جداگانه است که اگر هزاران بار در باره آنها بنویسی و بخوانی باز هم کم است . با ذکر صلوات به روح کلیه احرار و آزادگان عالم بخصوص شهدای جنگ تحمیلی .

[پاسخ]

یاریان در گفته :

خداوندا در این ماه محرم قسمت میدهم که روح همه عزیزان بخصوص روح ملکوتی سردار حاج حمید را با خون شهدای دشت کربلا خصوصا سرور وسالار شهیدان محشور بگردان .آمین یا رب العالمین

[پاسخ]

خانواده سردار شهید جلال ابراهیمی ابراهیمی -دورود در گفته :

خدارحمت کند سردار قبادی را ایشان قطعا از شهداست چون مثل شهدا جنگید شهیدگونه رفتار کرد و رفت حمید جان سلام ما را به شهدا مخصوصا علی مردان و جلال ابراهیمی ومحمود رضایی و علی مردان گراوند برسان.ازطرف خانواده سردار شهید جلال ابراهیمی
سلام بر یادگار دفاع مقدس سردار یونس آزادبخت

[پاسخ]

حمید قبادی.ازمشهد در گفته :

درود بر غیرت و مردانگی شهید حمید قبادی.افتخار میکنم که هم اسم و فامیل چنین مردی هستم.روحش شاد.یادش گرامی

[پاسخ]

محسن در گفته :

با سلام خدمت برادر عزیز یونس قبادی باور کنید من فقط اسم و تصاویر حمید قبادی رو دیدم ولی زمان مرگ ایشون من رومشکان نبودم و خبرشو نشنیدم ولی هنگامی که برگشتم عکس حمید رو چسبیده به شیشه یه مغازه دیدم بخدا خشکم زد . اصلا باورم نمیشد خدا انشالله روحشو با سیدالشهدا محشور کنه

[پاسخ]

یونس قبادی در گفته :

از کلیه دوستان و آشنایان که با درج کامنت نسبت به ما ابراز لطف و همدردی نموده اند تشکر و قدردانی میکنم . ان شاا.. عاقبت بخیر شوید .

[پاسخ]

اسدالله توکلی در گفته :

سلام دوستان ممنونم یادشد از زنده یاد حمید قبادی وبرادر دلاورش یونس من سالها در کنار این عزیزان بودم
حاج حمید انسان بزرگی بود سالها در واحد اطلاعات عملیات زحمت کشید من بچهای قرارگاه نجف دوست بودم همیشه میگفتند
بچهای شناسای لرستان از بهترین هستند انان که رفتند کار حسینی کردند ارادتمند
اسدالله توکلی الیگودرز

[پاسخ]

انصافا حاج حمید الگوی بسیار ارزشمند انسانیت بود

[پاسخ]

ناشناس در گفته :

خداوند ایشان را باشهدامحشورکند

[پاسخ]

ناشناس در گفته :

من همیشه به یاد این انسان گرانقدر هستم وبرایش همیشه فاتحه می خوانم حاج حمید کارهایی برای من انجام داده که هیچ وقت قابل جبران نیست و نمی توانم حق شو نه دراین دنیا ودران دنیا عطاکنم با تشکر احسان نصرالهی ؟

[پاسخ]

احسان نصرالهی در گفته :

من همیشه به یاد این انسان گرانقدر هستم وبرایش همیشه فاتحه می خوانم حاج حمید کارهایی برای من انجام داده که هیچ وقت قابل جبران نیست و نمی توانم حق شو نه دراین دنیا ودران دنیا عطاکنم با تشکر احسان نصرالهی ؟

[پاسخ]

موسوی .دورود در گفته :

سلام ودورود خدا بر مجاهدین راه حق .سلام و صلوات به ارواح پاک و مطهر شهدا و امام شهدا .من یک بسیجی البته فقط اسمی
ارادتمند همیشگی حاج حمید عزیز .شما دعا کنید برای ما .خواهر زاده سردار شهید سید هیبت الله موسوی .دورود لرستان .عاقبت این جان ناقابل فدای زینب است .یا حسبن .

[پاسخ]

آزادبخت در گفته :

خداوندروح بزرگش راباشهدای کربلامحشور فرمایند

[پاسخ]

امیرحسین خانلری در گفته :

روحش شادویادش گرامی ،باعث افتخار تمام لرستان بوده سرادرحاج حمید قبادی.

[پاسخ]

حسن والی زاده در گفته :

حسنسلام براستی که ایشان یعنی شهید حاج حمید وبرادر رشیدش یونس قبادی مصداق این شعر حکیم طوسند که به چشم خود دیده ام در دل ان شبهای بارانی وسرد ککردستان کنارشان بوده ام وهمواره بخود افتخار میکنم که شجاع تر وطن دوست تر قویتر وانساندوست تر از حمید ویونس ندیده ام ونخواهم دید به تن ژنده پیل وبه جان جبرییل. به کف ابر بهمن بدل رود نیل،حسن از بروجرد امدادگر عملیات در ارتفاعات گمو عملیات نصر ۸ در ۶۶/۸۲۸،یادش گرامی که هیچگاه از دل نرود ان یارسفر کرده

[پاسخ]

حسن از بروجرد در گفته :

به تن ژنده پیل وبه جان جبرییل. به کف ابر بهمن بدل رود نیل

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :