کد خبر : 28729
تاریخ انتشار : 10 اکتبر 2016 - 21:14
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 203 بازدید

آنها برشانه غول ها،ما درمغاک جهل

مهدی قدمی: نیوتون جمله معروفی دارد که می گوید،از اینکه توانسته دور دست هاراببیند دلیلش آن است که برشانه غول ها نشسته ،او از بنای رفیعی می گویدکه گذشتگان از سقراط ،افلاطون وارسطو گرفته تا اقلیدس ،کپلر وگالیله در ساخت و برافراشته شدن آن نقش داشته اند وموجبات پیشرفت وتعالی بیشتر را برای آیندگان خود […]

stuimg
مهدی قدمی:

نیوتون جمله معروفی دارد که می گوید،از اینکه توانسته دور دست هاراببیند دلیلش آن است که برشانه غول ها نشسته ،او از بنای رفیعی می گویدکه گذشتگان از سقراط ،افلاطون وارسطو گرفته تا اقلیدس ،کپلر وگالیله در ساخت و برافراشته شدن آن نقش داشته اند وموجبات پیشرفت وتعالی بیشتر را برای آیندگان خود فراهم آورده اند،آنها بی شک به اجتماع وکارجمعی باور داشته اند وهریک خشتی برخشت های دیگر نهاده تاکه به این عمارت و بهشت خودساخته رسیده اند،اما ما از گذشته های دور به این سو به دنبال باخاک یکسان کردن گذشته وساختن بنای مدنظرخود بوده ایم،تا آنجاکه از مواد ومصالح هرچنداندک گذشتگان هم ،خود را بی نیاز ویا بیزار دانسته ایم چه رسد به اینکه از معماران ومتفکرین سازنده بنای ویران شده، استفاده کنیم؛ در درگذشته ،صاحب قدرت جز به سربریده شده وگذاشتن قبلی ها درقبر آرام نشده،اینکه گفته می شود صرفا قدرت است که قدرت دیگران را محدود می کند وآنها را به عقب می راند، سخنی درست است،اما قدرت،عقلانیت ،اخلاق وانصاف
هم می توانند با هم کنار بیایند آنچنان که در کشورهای توسعه یافته تا حدی کنار آمده ومقوم یکدیگر شده اند.
ما در ورزش کشتی درجهان شهره وتوانا به یک خم ودو خم گرفتنیم،شاهان ما از  ضحاک گرفته که برای حیات وبقای  خود از خوردن مغز سر جوانان هیچ اباء وامتنایی نداشته تاشاه عباس که برای از بین بردن هرگونه تهدیدی بر قدرتش از اینکه دوپسرش را  کور کند لحظه ای درنگ نمی کند، آنها متفرعانه خود را همیشگی دانسته اند،البته ومتاسفانه،مصلحان پرتلاش اما ناکامی چون عباس میرزا،امیرکبیر وقائم مقام  هم داشته ایم که با نگاهی سطحی به توسعه دیگر کشورها، پیشرفت تکنولوژیک وزندگی مرفه آنان را ناشی از ابزار وامکانات مادی وفیزیکی دانسته اند،در حالیکه بهشت ساخته شده آنان  در بستر آزادی،عقلانیت وتساهل  آن کشورها و در روابط میان مردم وکارجمعی آنها ریشه داشته ومبتنی بر آن بوده است.
ما به کارجمعی و حزبی باور نداریم چون نمی توانیم حرف مخالف را تحمل کنیم،ما نمی توانیم عقلانی باشیم چون کتاب نمی خوانیم تا با تجارب دیگران آشنا شویم در عوض نمایشنامه خوان می شویم وبه بازیگری روی می آوریم ودر موقعیت های متفاوت نقش ها ونقشه های متنوع داریم و برای فریب ونابودی یکدیگر به کار می گیریم،ما سالها پیش از متسشارالدوله که در سالهای قبل از مشروطه  به دنبال قانون وقانونگرایی بود،و از زمان کاوه دادخواه بوده که به دنبال عدالت وقانون بوده ایم اما هنوز که هنوزاست اندرخم یک کوچه ایم.
اما چرا این تلاش های مصلحانه،جانبازی و ایثارگری های فردی  گذشتگان نتواسته بنایی مناسب برای زندگی انسانی ما فراهم آورد،چرا مصلحان تاریخ ایران این چنین با شکست روبرو شده اند ؟
آیا غیر این است که ما در طول تاریخ نتوانسته ایم  باهمدیگر کناربیاییم ودرجهت تقویت ونه تخریب خود قدم برداریم ودر اولین قدم ها، از سر ناتوانی در  مدارا رو به حذف یکدیگر آورده ایم تا آنجا که دیگر هیچ آدم عاقل،توانا ومنتقدی را در اطراف خود باقی نگذاشته ایم.
به نظر می رسد،برای پیشرفت وخروج از رنج مکرر، باید یادبگیریم که اوضاع ما با تغییرات ناگهانی وسطحی تغییر نمی کند،آنچنان که تغییر نکرده است،بلکه تنها با آزادی،صبروباور به کارجمعی ،از خود گذشتگی ومسئولیت پذیری نسبت به کار خود است که تازه می توانیم  به سطح کشورهای توسعه یافته برسیم،وازسویی تا زمانی که اموراتمان به تصیمیم وامیال افراد وخواست آنان باشد ومنطبق برمقررات ودرک مناسب از مقررات نباشد، در چنبره عقب ماندگی ،استیصال واز خودبیگانگی گرفتاریم و
همچنان مشغول گرفتن خم یکدیگر!

بیان دیدگاه !

نام :