کد خبر : 30606
تاریخ انتشار : 5 فوریه 2017 - 06:09
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 350 بازدید

از این مرد خسته ام !

  سیدمحمدصدق محمدی وفایی: دلی پر از غم دارم . محرم های زیادی دارم ولی به خاطر این که دل فامیلی را به درد نیاورم و هرفامیلی را  محرم راز نمی دانم برایتان از درد دلهایم می نویسم ، تا بدینوسیله هم دلم را سبک کنم و هم شاید درمانی برای دردهایم بیابم. حاج آقا! با […]

IMG_2742

 

سیدمحمدصدق محمدی وفایی:

دلی پر از غم دارم . محرم های زیادی دارم ولی به خاطر این که دل فامیلی را به درد نیاورم و هرفامیلی را  محرم راز نمی دانم برایتان از درد دلهایم می نویسم ، تا بدینوسیله هم دلم را سبک کنم و هم شاید درمانی برای دردهایم بیابم.

حاج آقا!

با امید فراوانی به خانه بخت رفتم .همه هنرهایم را جمع کردم تا زندگیی نمونه  داشته باشم.زندگیم را  با شوهرم ، از همان روز نخست هنرمندانه و دلسوزانه پایه ریزی کردم.از اینرو

منزل نظافت شده

درست کردن غذا به هنگام

احترام به اقوام شوهر در حد عالی

خود آرایی و اخلاق اسلامی و قناعت کردن در امور زندگی فقط و فقط نمونه هایی از روش و سبک زندگی من بود.

غافل از این که خانم یک زندگی هرچه هم خوب باشد تا رفیق زندگیش نیز اهل سازش و اخلاق اسلامی نباشد روح  شادی و خوشبختی و آرامش  را به خود نخواهد دید.واقعا

چه خوش بی مهربانی هردو سر بی

که یک سر مهربانی درد سر بی

آری مرد زندگی من به قحطی خیلی چیزها گرفتار شده است.

تشکر بر زبان او جاری نمی شود.

به قحطی لبخند و تبسم و محبت مبتلا شده است.

تکبر در وجود او موج می زند .گویا جنس مردان را از طلا و جنس زنها را از فلزی معمولی می داند!

با ید با التماس چند هزارتومانی از او پول بگیرم

از همه بدتر نماز هم نمی خواند و دوستانی با معرفت  ندارد.

خیال کردم چون تازه زندگی را شروع کرده ام شوهرم از آن می ترسد اگر مهر ومحبتی نثارم کند و… زنی پر رو  و پر توقع خواهم شد.بنابراین برای مدتی سخت خواهد گرفت تا بتواند برای همیشه مقتدرانه زندگی کند.با این امید خیالی سختیها را تحمل می کردم اما هر چه گذشت تغییری نکرد.

بچه دار شدیم .گمان کردم با آمدن بچه تغییری در زندگیم به وجود خواهد آمد اما اخلاق شوهرم تغییری نکرد  و باز مرتکب گفتار و کرداری شد  که بارها و بارها دلم را چاک چاک کرده بود. اکنون از این همه کم لطفی و بی مهری به تنگ آمده ام. گاهی می گویم

چو طوطی  کلاغش بود همنفس

غنیمت شمارد خلاص از قفس

گاهی هم می گویم شاید راهی نرفته باقی مانده باشد که رفتن از آن راه دگرگونی زندگیم را به همراه داشته باشد.آیا راهکاری وجود دارد؟

از این که دلی دردمند دارید ناراحت شدم .کاش شوهرتان بداند وقتی به فرموده پیامبراکرم(ص)  با دوچیز می توان دیگران را به خود جذب کرد و آن دو پول و اخلاق نیک است » چرا هم از اخلاق خوش اجتناب می کند و هم از دادن پول؟!

با این حال چند نکته تقدیمتان می شود امیدوارم راهگشا باشد:

یکم:

همانطور که عبور از بازار عطرفروشان انسان را معطر می کند و گذشتن از بازار زغال فروشان کسی را زغالی می کند، سعی کنید با خانواده های با معرفت ،معاشرت داشته باشید.

دوم:

به مناسبتهای مختلف کتابهای اخلاقی و کتابهای مربوط به اخلاق و سبک زندگی خریداری و به او هدیه کنید.

سوم:

هرگاه شوهرتان را بانشاط و سرحال دیدید باب گفتگو را با او باز کن.خوبیهایش را ردیف کن و بگو اگر فلان خصلت و فلان ویژگی را در خودمان تقویت کنیم زندگیی سرشار از آرامش و آسایش خواهیم داشت.

چهارم:

دعا و نذر و توسل به آستان الهی فراموش نشود.

پنجم :

اگر تغییری ایجاد نشد و در تنگنا قرار گرفتی ، با مشورت شوهرت به انتخاب حکم یا حکم هایی بیندیشید تا قضاوتی عادلانه انجام دهند.

ششم:

توجه به مرگ و ارتباط با اموات می تواند دل او را برای پذیرش نماز و اخلاق اسلامی نرمتر کند.

هفتم :

تکلیف شما  بیش از این نیست .یادت باشد صبور بودن و سازش داشتن در چنین زندگیهایی اجر بیشتری دارد.

بیان دیدگاه !

نام :