کد خبر : 5606
تاریخ انتشار : 20 نوامبر 2013 - 17:45
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 773 بازدید

از حرا تا کربلا

کریم دوستی / هومیان نیوز از حرا تا کربلا روزها و ماه ها از پی هم گذشتند و تقویم زمان دوباره روی ماه محرم ایستاد، این را می شود از عطر خوش حسینی كه از کوچه ها و خیابان ها به مشام می رسد فهمید نوای خوش یا حسین که از تکیه ها و مساجد […]

15huxtsqup9tf3

کریم دوستی / هومیان نیوز

از حرا تا کربلا

روزها و ماه ها از پی هم گذشتند و تقویم زمان دوباره روی ماه محرم ایستاد، این را می شود از عطر خوش حسینی كه از کوچه ها و خیابان ها به مشام می رسد فهمید نوای خوش یا حسین که از تکیه ها و مساجد بلند می شود و بیرق های سبز و سرخ که بر فراز بام ها و خانه ها و دروازه ها به اهتزاردر آمده و زنگ موبایل ها و صوت ماشین ها که همه زمزمه حسین، حسین را پخش می کنند، رنگ تاسوعايی و عاشورای به شهر پاشیده و اضافه شدن هر ساله هئیتها و مراسم ها از ماندگاری این فرهنگ محمدی و علوی و حسینی حکایت می کند فرهنگی که بر عکس دیگر سنت ها و حوادث رنگ کهنگی و زنگ گرفتگی بر سیمایش ننشسته و هر سال تازه تر از سال قبل و پر جوش و خروش تر برگزار می شود و این همان حقانیت و درستی و خدایي بودن فرهنگ عاشورا و مسیری است که حسین بن علی رفته است.

در این نوشتار مختصر بر آنیم که قبل از توصیف و پرداختن به حادثه عاشورا و شهید مظلوم تاریخ حضرت ابا عبدالله الحسین اشاره ای داشته باشیم به سختی ها، فشارها و مصیبت ها و رنج های که بر پیامبر گرامی اسلام (ص) و امیر المومنین (ع) و فاطمه زهرا (س) رفته است ، تا بدانیم و پی ببریم که این معصومین و رهبران دین مبین اسلام و مذهب سرخ تشییع برای هدایت و رهبری و تعلیم و تربیت بشریت چه مراحل سختی را پشت سر گذاشته اند و چه مصیبت هایی دیده‌اند .

اينجا مكه است و بعثت  چندي است كه بر شانه محمد گذاشته شده اما جهالت عرب آن روز فراموشي خداوند و پرستش بت ها و آيين پدران و نياكان آن پيام بزرگ خداوندي را سه سال به اجبار و به اميد هدايت مخفي نگه داشته است . دعوت آشكار شروع مي شود پيامبر و علي ميزبانند تا« رستگارترين فرياد عالم هستي كه لا اله الا الله است» (1) را از حنجره گرم محمد بر آسمان حجاز طنين انداز كنند اما چند شب  ابولهب جلسه را بر هم ميزند  و شب سوم كه با معرفي علي (ع) كه تنها فرد حامي محمد در مهماني اقوام و خويشان است به عنوان ولي و وصي پايان مي پذيرد و تمسخر و نافرمانی مشرکان بر اين حادثه آغاز مبارزه حق و باطل و آغاز رنج و سختي محمد و علی را نشان مي دهد.

شهادت ياسر و سميه اولين شهداي اسلام در زير شكنجه جهالت و ناداني مشركان مكه غم بزرگي براي اسلام و پيامبر رقم مي زند و از اين رو هجرت و دور كردن مسلمانان را از مكه به حبشه به آنان سفارش مي كند بعد از آن، سالهاي سخت و طاقت فرساي محاصره اقتصاديِ پيامبر مي رود تا اين مكتب بزرگ اما تازه شكفته شده را از پاي در آورد اما توكل بر خدا، استقامت پيامبر و همراهي ابوطالب و خديجه اين مرحله را هم با حقانيت حادثه اي بزرگ براي اسلام و پيامبر رقم مي زند ( قصه تاريخي كلمه «الله» و موريانه ها را كه شنيده ايد)؟

آري هجرت در راه خدا از مكه به مدينه گام ديگري است و  شجاع ترين انسان و قهرمان بزر گ شجاعت بايد در بستر پيامبر بخوابد تا عاشورايي كه تحقق مي يابد سراينده شعر بلندش حسيني باشد كه شجاعت و شهامت را از علي در آن شب سرنوشت ساز به ارث برده باشد.

بدر لحظه بزرگ توفيق الهي و تحقق يافتن وعده خداوند بر پيروزي پيامبر با شمشير جاودان علي شكل گرفته و لرزه بر اندام پستي و پليدي انداخته است، اما احد رورز ديگري است. نافرماني از فرمان امام و رهبر و رسول خدا زنگ خطري مي شود براي شكست اسلام و رها كردن تنگه اي كه پيامبر بر آن تاكيد كرده نشان مي دهد كه روزي علي در كوفه و حسين در كربلا تنها خواهد ماند… بله اينجا دامنه ي كوه احد است و هند ملعونه تاريخ با وحشي غلام و نوكر سر سر پرده اش بر سينه حمزه عموي پيامبر نشسته است، خنجر استخوان را مي شكافد و جگر انسانيت از سينه اولين سيد الشهداي عالم بيرون مي آيد و زير دندان هاي فساد وزشتی و درندگي و حيوانيت هند تكه تكه مي شود، تا مقدمه اي باشد براي سيد الشهداي بزرگ عالم و به راستي اُحد پيش قراول كربلا شده است! خندق و خیبر که می‌رسد نام علی است که جاودانه می‌شود و کفر و شرک و نفاق است که زیر پاهای حیدر کرار افتاده و شکست خوردگان بدر ، احد ، خندق و خیبر فردا با چوب خیزران به استقبال لب و دندان فرزندش می‌روند

اسلام از ميان سختي ها و جنگ ها و مشكلات به فتح مكه و تثبيت و فراگيري عمومي رسيده است. و آوازه اش در عربستان و ديگر بلاد آن روز پخش شده است و خدا به محمد نزديك بودن عمرش را خبر مي دهد……..

به غدير مي رسيم، حلقه اتصال نبوت و امامت و جمعيتي كه جمع شده اند تا ببينند و بشنوند كه محمد(ص) چه مي خواهد بگويد و چه پيامي آورده است، صحبت شروع مي شود و محمد بر چهره دشت نور مي پاشد . و دستان علي است كه بر دستان پيامبر گرماي سوزان عربستان را به خنكاي نسيم امامت و اغاز رهبري علي تبديل مي كند . اما افسوس غدير و جانشيني علي در غدير باقي ماند و آن تبريك و تهنيت جمعیت حاضر به علي (ع) از یادها رفت و سقیفه اسلام را از مسیر اصلی خود خارج کرد و اين يعني عاشورايي در پيش است و كربلايي متولد خواهد شد.

پيامبر در بستر بيماري است، پديد آورندگان سقیفه و دور کنندگان علی (ع) از جانشین رسول اکرم (ص) در جواب پيامبر اكرم كه كاغذ و قلم مي خواهد تا دستخطي از هدايت و روشنايي براي امتش به جاي بگذارد مي گويند نياوريد و همچنين سپاهي را كه تدارك ديده به جنگ بفرستد رها مي كنند و نافرماني دوباره رسول خدا را مرتكب مي شوند پيامبر از دنيا رفته است و علي و فاطمه ماتم زده معلم بزرگ بشريت هستند و با چند تن از پيروان خالص پيامبر و علي مشغول غسل و تدفين رحمه للعالمين هستند كه گروهي در سقيفه نشسته اند و تكليف اسلام را مشخص مي كنند و بيست و چند سال اسلا م و جامعه اسلامي را از مسير اصلي خود دور مي كنند ومردم را از نور هدايت علي محروم مي كنند و علي ريسمان بر گردن براي بيعت برده مي شود تا پيش در امد اسارت فرداي زينب و زنان اهل بيت در خرابه هاي كوفه و شام باشد.

بيايد با هم سري به كوچه هاي بني هاشم بزنيم و غم درد و آه و ناله فاطمه را در خانه علي همسايگي پيامبر بشنويم كه پست فطرتان تاريخ و نامردان و روسياهان عالم پشت در ايستاده اند و به زور مي خواهند بر حريم ولايت و امامت وارد شوند و آن سوي در فاطمه است كه بين در و ديوار له شده تا شهادت محسنش را در اوج كينه دشمنان عدالت علي به نظاره بنشيند وآه جگر سوزش در آسمان پرواز كند و آن جاست که بر حاشيه برگ گل شقايق نوشته می شود كه «گل تاب ميان در و ديوار ندارد» و اينجا خيمه هاي كربلا در  روز عاشورا كه يكي پس از ديگري آتش مي گيرند در ذهن تداعي مي شود. به باغ فدك برويم «باغ و مزرعه اي كه پيامبر به حضرت فاطمه هديه داد تا او هم براي نيازمندان هزينه كند اما ده روز پس از رحلت پيامبر ابوبكر مامورانش را به آنجا فرستاد و نماينده حضرت زهرا را از انجا اخراج كرد و آن را غصب نمود و درآمد آن را براي مخارج حكومت خود قرار داد و وقتي علي و فاطمه سند فدك را ارائه نمودند ابوبكر و عمر اعتنايي نكردند و با بي احترامي آن را دور انداختند، و علناً مخالفت خود را با پيامبر اسلام اعلام نمودند» (2)و دل علي و فاطمه از اين حادثه بيشتر به درد آمد و نداي مظلوميت آنان در كوچه هاي مدينه و بيت الاحزان فاطمه ماندگار شد و چه خوب هم در فدك و هم در كربلا مهرباني و دوستي اهل بيت پيامبر را پاس داشتند كه روزي فرمود:« از شما جز دوستي و مهرباني با اهل بيتم چيزي نمي خواهم؟!»(3)

فاطمه با هزاران غم اندوه و هجران پدر و بي مهري با همسر و غصب حق امير المومنين و بي حرمتي و بي احترامي با سنت پيامبر از دنيا مي رود و شبانه غسل و كفن مي شود و شبانه غريبانه به خاك سپرده مي شود و قبرش در گمنامي تاريخ به انتظار مي ماند تا فرزندش مهدي بيايد و آن را از غربت بيرون آورد و دارالشفاي شيعيان قرار دهد.

بعد از سالها فاصله امت اسلام و پيامبر و بعد از قتل عثمان مردم از هر سو به سوي علي مي آيند و او فاصله مي گيرد و قبول نمي كند اما با اصرار امت و با هدف پياده  كردن سنت رسول خدا و هدايت خلق به ميدان مي آيد.

گرچه از قبل مي گويد كه شما تاب عدالت علي را نخواهيد داشت و خود حضرت مي فرمايد چون به امر خلافت قيام كردم طايفه اي بيعت شكستند جمعيتي از دين بيرون رفتند و گروهي از اول سركشي و طغيان كردند.

ابتدا اصحاب جمل كه از خوش سابقه ترين اصحاب پيامبر بودند به علت دنيا دوستي و نرسيدن به مقاصد دنيايي و با همراه كردن عايشه همسر پيا مبر فتنه كردند. و بر علي (ع) امام زمان خويش شوريدند و بيعت شكستند و اولين جنگ ميان مسلمان را بعد از مرگ پيامبر شعله ور كردند و بازماندگان زبيري آن جنگ كه از علي (ع) شكست خوردند بعدها دشمنان اولاد علي شدند و مخالفت هاي خود را آشكار كردند و چنان كه مصعب بن زبير مختار سقفي را كه به انتقام حسين بن علي خروج كرده ناجوانمردانه به شهادت رساند. صفين شكل مي گيرد و رود فرات محل رويارويي دو انديشه حق و باطل مي شود در اوايل جنگ لشكريان معاويه آب فرات را به روي سپاهيان علي مي بندد تا حضرت و يارانشان را در تنگا قرار دهند و فرات شرمنده مي شود. چرا كه علاوه بر آن جنگ روزي هم عباس تشنه لب را كه براي سيراب نمودن طفلان حرم پيامبر آمده است ناكام مي ماند و وقتي امير المومنين بر آب فرات مسلط مي شود به لشكريان معاويه اجازه مي دهد از آن استفاده كنند و اين است مرادنگي علي و نامردي معاويه در كنار آب فرات كه پيشاهنگ تشنگي كودكان در كربلا شده است. چند شمشير مالك تا نابودي معاويه و سپاهيانش كافي است كه مرد حيله گر تاريخ، عمر و عاص پيشنهاد مي دهد قران ها را بر سر نيزه كنند تا گروهي كوته بين و دور از حقيقت و فريب خورده صلح و سازش را به علي اجبار كردند و حكميت را به راه انداختند و از دين اسلام و انديشه علي (ع) دور شدند و خوارج ناميده شدند آنان كه از اسلام و قران فقط ظاهري مي شناختند، و فتنه گراني شدند كه پيش پاي حكومت علي و انديشه هاي ناب آنان موانع ايجاد كردند.

علي در نهروان لازم مي بيند كه اين افراد ناآگاه و بي بصيرت را راهنمايي كند اما چون فايده اي ندارد بر انها حمله ور مي شود و آنان را نابود مي كند كه البته ده نفر از آنان زنده مي ماند تا شقي ترين آنها در فرصتي و با كمك وسوسه هاي شيطاني و هوس هاي آلوده و زهرهاي كينه و انتقام در مسجد كوفه فرق عادل ترين پيشواي بشريت و مولود كعبه را بشكافد تا نواي ملكوتي« به خداي كعبه رستگار شدم» در آسمان كوفه و عراق و كربلا بلند شود و فرشتگان و انس و جن را در عزاي امير المومنين بنشانند و جهان را از حضور پر نور علي محروم كند و معاويه وعمر و عاص و يزيديان و مروانيان با خيالي آسوده شراب شادي بنوشند و به فكر خون هاي شيعيان باشند كه در هر كجا كه فرصت يافتند بر زمين و زمان جاري كنند و با تدبير زور و زر تزوير حسن را تنها بگذارند و فرصت مبارزه و ادامه راه پدر از او بگيرند و با نامردي و حيله گري و خيانت، زهري كه به دستور معاويه قبلا به مالك اشتر در مصر داده بودند اين بار از طريق جعده همسر پست و پليد امام و با وعده ازدواج با يزيد لخته هاي خون جگرش را پاره پاره كند و به جد عزيزش پيامبر و و امير المومنين و فاطمه برساند (جعده دختر اشعث بن قيس بود كه خودش دستش در خون امير المونين آلوده بود و دخترش امام حسن را مسموم كرد و پسرش محمد بن اشعث شريك در خون حسين شد، لعنت خدا بر آنها باد)(4).

در پايان راه به ستاره خونين ولايت وامامت به نورچشم پيامبر و سرور جوانان بهشت مي رسيم به حسين (ع) آموزگار بزرگ شهادت معلم ايثار و عشق و فداكاري و الگوي شهادت و مظلوميت و تشنگي در دل تاريخ و راز كهن هستي، كشتي نجات و چراغ هدايت.

ننگ معاويه از روي زمين هنوز پاك نشده است و به واسطه حكومتي كه موروثي نموده است يزيد فاسد و پست را به عنوان جانشين خود معرفي مي كند و همه مسلمانان را به بيعت با او دعوت مي كند و خود با همه ظلم و ستمي كه به اسلام و شيعه وارد كرده است به درك واصل مي شود و يزيد كه مي داند حسين(ع) از هر نظر از او بالاتر و با ارزش تر است. و با او بيعت نمي كند كمر به قتل حسين مي بندد و حسين كه از سوي مردم كوفه دعوت شده .تا رهبري آنان را بر عهده بگيرد از مدينه خارج ميشود و اهل بيت و خانواده و نزديكانش را با خود همراه ميكند و به مكه سفر ميكند و حجش را به عمره تبديل ميكند تا دعاي عرفه اش پس از سالها به ياد و نام آن عزيز زهرا زمزمه حاجيان و عاشقان باشد و وقتي از او مي پرسند كه هنوز قرباني نكرده اي  كجا ميروي ؟ مي گويد من قرباني هايم را در كربلا قربان مي كنم و در كربلا و عاشورا خون خدا ريخته مي شود آري حسين راه كوفه را در پيش مي گيرد اما بهتر مي داند كه مسلم بن عقيل را براي اطمينان به كوفه بفرستد مسلم در گام اول همراهي كوفيان را مي بيند و به پسر پيامبر مي نويسد كه كوفه منتظر اوست و بي درنگ به  كوفه بيا. اما كوفه رنگ مي بازد و اشتياق به حسين و كاروان عاشورايش به سكه هاي رنگا رنگ ابن زياد فروخته مي شود  و ميزبانان حريم نبوي و علوي از ترس به كنج خانه ها مي روند و حسين وقتي كه به نزديكي عراق مي رسد با خبر مي شود سفيرانش مسلم و قيس تشنه لب و غريب و تنها به شهادت رسيده اند و خود هم به عشق و شوق شهادت در كربلا خيمه پهن مي كند و وقتي مي داند اينجا كربلاست مي گويد «الهم اني اعوذبك من الكرب و البلا» پروردگارا به تو پناه مي برم از كربلا و محنت و اندوه»(5).

 

پي نوشتها:

  1. تاريخ اسلام(عصر بعثت) ، عبدالمجید معادیخواه
  2. صداي فاطمي فدك.( محمد باقر انصاري، سيد حسين انصاري) ص4
  3. قران كريم:سوره شوری ، ایه 23
  4. سيره  عملي اهل بيت ( امام حسين) سيد كاظم ارفع
  5. همان منبع

 

دیدگاه ها

بهروز در گفته :

دستت درد نکنه برادر دوستی

[پاسخ]

راضیه همتی در گفته :

این بغض که در گلو اگر بگذارند….

[پاسخ]

کریم دوستی در گفته :

سپاس از همراهی بهروز عزیز وشاعر باذوق وهنرمند راضیه همتی .تندرست باشید.

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :