خاطره ی حاج یونس قبادی از زنده یاد کرم امرایی / عملیات رمضان – منطقه ی عملیاتی جنوب
باسپاس از جناب قبادی که این خاطره ی ارزشمند را دراختیار هومیان نیوز قرار دادند: سال 1361بود. به همراه جمعی از بسیجیان کوهدشت به مناطق عملیاتی جنوب کشور اعزام شدیم .پس از ورود به اهواز به مقصد منطقه ” جُفیر” حرکت کردیم.چندروزی را توسط مربیان جنوبی آموزش دیدیم سپس درحالت آماده باش برای عملیات قرار […]
باسپاس از جناب قبادی که این خاطره ی ارزشمند را دراختیار هومیان نیوز قرار دادند:
سال 1361بود. به همراه جمعی از بسیجیان کوهدشت به مناطق عملیاتی جنوب کشور اعزام شدیم .پس از ورود به اهواز به مقصد منطقه ” جُفیر” حرکت کردیم.چندروزی را توسط مربیان جنوبی آموزش دیدیم سپس درحالت آماده باش برای عملیات قرار گرفتیم. قلب ها درسینه می تپید و این رزمندگان بی بدیل بودند که درمیان گریه و دعا شروع عملیات را ثانیه شماری می کردند. کسانی که در عملیات ها شرکت کرده اند می دانند که لحظه های آسمانی قبل ازعملیات را نمی توان با هیچ زبانی گفت و با هیچ قلمی نوشت …
شب قبل از عملیات باید به حمامی می رفتیم که درنزدیکی مقرمان بود تا غسل شهادت می کردیم.شاید این به راستی آخرین غسل برخی ها بود که لیاقت شهادت داشتند و شاید هم مثل ما باقی می ماندند تا حسرت پرواز ملکوتی و عاشقانه شان را برای همیشه بردل داشته باشیم.شب اول قسمت نشد عملیات انجام شود و شب دوم بود که برای شرکت درعملیات به منطقه ” دژ “وارد شدیم و بلافاصله پاتک شدید نیروهای عراقی شروع شد.مرحوم کرم امرایی که از قدرت بدنی فوق العاده ای برخوردار بود تعداد زیادی گلوله ی آرپی جی بغل گرفته بود تا به بچه های آرپی جی زن برساند.من خودم آرپی جی زن بودم و از گلوله هایی که کرم به موقع می رساند استفاده می کردم. شرح دلاوری کرم امرایی را نمی دانم و نمی توانم چگونه وصف کنم . فقط باید عقربه ی زمان به عقب بازگردد و از نزدیک دیده شود چراکه به راستی شنیدن کی بود مانند دیدن.چیزی که برایم بسیار بارز بود و به یادماندنی این که ذره ای ترس از حمله ها و گلوله ها و سربازان دشمن دردل این دلاور مرد وجودنداشت .
با عراقی ها درگیرشدیم .فاصله ی ما با نیروهای عراقی تنها چپ و راست دژ بود که تقریبا 20 متر می شد.درگیری به تن به تن کشیده شد. چند بالگرد عراقی برما فشار آوردند و زیر آتش آن ها بود که عراقی ها جلوآمدند و سمت چپ دژ را گرفتند. کرم امرایی را دیدم که درنزدیک ترین نقطه به عراقی ها مثل یک شیر می غرید و می جنگید .نارنجک دستی به سمت عراقی ها پرتاب می کرد و با زبان لری و باصدای بلند به بچه های خودی روحیه می داد و نارنجک ها را یکی پس از دیگری به سمت نیروهای دشمن که درسمت دیگر دژ بودند پرتاب می کرد.شاید اگر شهامت و نوع جنگیدن و فریادهای روحیه آمیزو دلگرمی های کرم نبود ما نمی توانستیم عراقی ها را به عقب برانیم و آن ها را وادار به عقب نشینی کنیم.
یادش گرامی باد.
یونس قبادی 28-2-93
×××
زنده یاد کرم امرایی سال ها پس از پایان جنگ به رحمت ایزدی پیوست.
درود بر برادر عزیزم یونس قبادی :انصافاً بایدشما را تحسین کرد به خاطر این مطلب زیبا که در مورد دوست عزیزمان مرحوم کرم امرایی بیان فرمودید. یونس جان جا داشت از دلاوریهای (میرزایی) اسم کوچکش یادم رفته برادر شهید بزرگوار ایرج میرزایی را هم بیان میکردید . حقا که این دو نفر انسانهای شجاع ،دلیرو بی باک بودند. از خداوند برای ایشان و دوستش میرزایی بالا ترین درجات را در جنت آرزو دارم .
[پاسخ]