کد خبر : 34220
تاریخ انتشار : 28 ژانویه 2018 - 20:56
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 12,254 بازدید

روایتی از چگونگی آشنایی شاکه و مصور

  هومیان نیوز: شاکه و مصور یکی مالدار و متنعم و دیگری چوپانی اهل ذوق که در خانه ی ارباب شاکه دست رفاقت می دهند و راه می افتند تا شعرهایشان را در قالب مناظره همراه و همپا کنند. دو شاعر زبردستی که گفت و گوهای شعریشان در صفحات ادب غرب کشور برای همیشه ماندگار […]

 

هومیان نیوز:

شاکه و مصور یکی مالدار و متنعم و دیگری چوپانی اهل ذوق که در خانه ی ارباب شاکه دست رفاقت می دهند و راه می افتند تا شعرهایشان را در قالب مناظره همراه و همپا کنند. دو شاعر زبردستی که گفت و گوهای شعریشان در صفحات ادب غرب کشور برای همیشه ماندگار می شود و رفاقتشان آنقدر ناگسستنی می شود که امروز نماد رفاقت های صمیمی می شوند.

و اما در شبی سرد که خان منصور یا مصور اتفاقی در خانه ی ارباب شاکه مسکن گزیده است و آن دو به صورت ناشناس پهلوی هم خوابیده اند، اولین مناظره ی شعری شان این گونه آغاز می شود:

شب است و سرمای شدیدی است و مصورخان متوجه اجاق خانه می شود که خاموش شده و توله سگی در آن لانه کرده. پس با خود می گوید
کونک سرد و سر جا لانه تویتان
و شاکه از زیر فرجی پاسخ می دهد:
مر تفاق اسکه یانه کی ویتان

اجاق سرد است و لانه ی توله ها شده،
مثل خانه ی قدیمی خودتان.

مدتی می گذرد، خان که در شعر و سخن دستی دارد سری به هوای بیرون می زند و متوجه می شود برف همه جا را پوشانده است.برمی گردد و دوباره با خود می گوید:

❄️شکرانه م پیت بو کس سر مَزانا

سپاسم به درگاهت ای آنکه هیچ کس از راز تو آگاه نیست

شاکه در گوشه ی ایوان این سخن را می شنود در حالیکه از سرما بر خود می پیچد به سخن می آید و می گوید:

❄️سفید برگ وه رو سرزمین شانا

ای آنکه بر تن سرزمین لباسی سپید پوشانده ای

پاسی از شب گذشته دوباره خان منصور برای تنفسی به بیرون می رودبارانی در حال باریدن است باز زمزمه می کند:

❄️شکرانه م پیت بو، بینای بان سر

ستایشت می کنم ای بینا و بصیری که بالاترو برتر از هر چیزی

و شاکه نیز در جواب می گوید:

❄️هویرده گلالان، لافاو گرتنه ور

خورده برگ هارا سیلاب در بر گرفته است

خان توجهی نمی کند و به اندرون می رود و به خواب فرو می رودسپیده دم است که از خواب بیدار می شود و به بیرون می رود آسمان صاف و همه جا یخ بسته و بلورین شده است و به قول ما ،لکها ،سایقه شده است .خان به سخن می آید و می گوید:

❄️شکرانه م پیت بو سایقه بربر

ستایش مخصوص توست ای آنکه صاحب این انجماد و سرما هستی

و شاکه با حالتی لرزان می گوید:

❄️سراو سرزمین کردیه نقره و زر

ای آنکه سرچشمه ها و سرزمین را بسان نقره و طلا منجمد نموده ای(نقره استعاره از یخ و زر استعاره از بلور یخی که آفتاب بر آن تابیده و به رنگ زرد است )
و این گونه است که مصور که به ذوق شاکه ی چوپان پی می برد او را با خود همراه می کند و راه سفر در پیش می گیرند…

دیدگاه ها

امین در گفته :

هویرده گلالان یعنی جویبارهای کوچک ..اینجا گلا معنی برگ نیست .. کلا با برگ معنی نمیده .باتشکر

[پاسخ]

سلام و احترام
گلال یعنی رود کوچک و جویبار
لطفا اصلاح شود

[پاسخ]

سیروس علی پور در گفته :

گلالان یعنی جویبارها
حیف است که مفهوم یک شعر برای خوانندگان تحریف شود
ممکن است چندین نفر برای اولین بار باشد این مطلب را بخوانند و ان را با برگ درخت اشتباه بگیرند

[پاسخ]

مجید در گفته :

با سلام
درصورت امکان مابقی شعر که بصورت ترانه خوانده شده را هم ترجمه بفرمایید متشکرم

[پاسخ]

جبار در گفته :

با سلام
معنی جویبارها برای کلمه گلالان غلط است
در زبان کردی کلهری گلالان به معنی دره ها است

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :