زلزله به توان دو
حاجیعلی شرفی: زلزلهی بیستو یکم آبان ماه سال ۱۳۹۶ درغرب کشور که مرکز آن در شهر ازگلهی استان کرمانشاه بود به مانند حوادث گذشته تجربهی تلخی است که اگر خود را به کندذهنی و باری به هر جهت بزنیم در آینده بایستی تاوانهای بیشتری بپردازیم. در این رابطه هم ما مردم و هم به ویژه […]
حاجیعلی شرفی:
زلزلهی بیستو یکم آبان ماه سال ۱۳۹۶ درغرب کشور که مرکز آن در شهر ازگلهی استان کرمانشاه بود به مانند حوادث گذشته تجربهی تلخی است که اگر خود را به کندذهنی و باری به هر جهت بزنیم در آینده بایستی تاوانهای بیشتری بپردازیم.
در این رابطه هم ما مردم و هم به ویژه مسئولان مملکتی که هم اینک در وجهی غالب تمام اهرمهای قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و رسانهای را در دست دارند به نوعی بهرغم تلاشهایی که میشود مقصریم؛ زیرا تاکنون توجه کافی برای ایجاد زیرساختهای بنیادی اقتصادی واجتماعی نداشتهایم.
امروزه به پشتوانه دستآورد های علمی در این عصر اطلاعات و فضای مجازی راه فرار وگریزاز واقعیتها برای کسانی که به وظایف قانونی، انسانی، منافع عمومی و آیندهنگری نمیاندیشند باقی نگذاشته و نتیجهی عمل کردشان بهصورت لحظهای از دیدگاه عموم به دور نیست. از این رو چه بهتر زودتر به خود آییم ومواظب نتیجهی عملکرد خویش باشیم.
منشا زلزله امری طبیعی و اجتنابناپذیر است و نمیتوان به آن ایراد گرفت و یا از وقوعاش جلوگیری کرد. مشکل ما با زلزلهی دوم است که منشا انسانی دارد؛ اگر تدبیری برای این زلزله دوم اندیشیده نشود، سرمایهی ملی کشور اعم از انسانی و مالی در زیر لایههای فساد و ناکارآمدی دفن خواهند شد.
این زلزله مهیبتر از زلزلهی اول است چون دیوار و سقف اعتماد بین دولت و ملت فرو میریزد و امید جامعه به دولت به یأس تبدیل شده و امید آخرین سنگری است که اگر فرو ریخته شود بازسازی آن غیرممکن یا بسیار دشوار خواهد شد.
گسیلشدن هزاران خودروی شخصی و ایجاد کیلومترها ترافیک و اعلام هزاران شماره حساب برای واریز کمکهای نقدی یا اعلام جایگاههای بسیاری برای جمعآوری کمکهای غیرنقدی از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی را میتوان از دو جنبه بررسی نمود: یکی جنبهی انسان دوستی با همنوعانی که از تمام هستی خویش ساقط شدند وهیچ وجدان بیداری نمیتواند در برابرش بیتفاوت باشد وهر کس در هر قشر و طبقهای سعی دارد به هر شیوهی ممکن برای ابراز هم دردی خویش راهی بجوید که این خود امری نیکو و بجاست.
اما جنبهی دوم قضیه، عدم توانمندی و ناکارآمدی مدیریت بحران و بیاعتمادی به نهادهای دولتی و متولیان امر کشوری در این مواقع است.
درصورتی اگر زیرساختهای اقتصادی واجتماعی وسلامت کار دریک جامعه مهیا باشد و احزاب سیاسی و نهادهای مدنی مستقل با پایگاه وسیع اجتماعی شکل گرفته باشند نباید اینگونه شاهد پراکندگی و گسیختگی اوضاع باشیم.
هجوم هزاران خودرو با سرنشینانی آموزش ندیده و فاقد مهارت و ابزار لازم هرکدام با مقداری آذوقه یا دو عدد پتو و… نشانهی چیست؟ مگر نه این که عدهی بسیاری مدیریت بحران را ناکارآمد و به برخی نهادهای ذیربط بیاعتمادند.
در این زلزله یکی از مسئولان میگوید تخریب بناها به دلیل نامطلوب بودن ساخت وساز نیست بلکه بناها روی گسل بودهاند؛ مدیری دیگر میگوید تخریب واحدها ربطی به گسل ندارد وضعیت ساخت و ساز مطلوب نبوده و رییسجمهور اظهار میدارند که ثابت شد مردم بهتر از دولت برای خود خانه میسازند.
این گفتمانها بیشتر برای فرار به جلو وگریز از مسئولیت تلقی میشوند زیرا ساخت و ساز باید به عهده مجریان ذیصلاح واقعی باشد ونه مردم عادی، همانطور که آموزش و درمان بایستی به دست متخصص انجام پذیرد.
کار در حوزههای عمومی مانند آموزش، بهداشت و درمان، ساخت مسکن وحفاظت از محیط زیست نباید ماهیت کالایی و سود جویی به خود گیرد. شوربختا که در کشور ما سیاست کالایی نمودن همه چیز مرسوم است از جمله کالایی شدن مسکن که فرجامی بیش از این نخواهد داشت.
باید گفت دولت یک نهاد حکومتی است که باید مسئولیت عملکرد خود را در هر زمینهای بپذیرد نه اینکه خود هم منتقد باشد و این نقدها را بهانهای برای شانه خالی کردن از بار مسئولیتش شود.
آری، زلزلهای که منشا انسانی دارد به مراتب مخربتر از زلزلهای است که منشا آن طبیعی و خارج از ارادهی انسان است. امید است از این فجایع تلخ درسی بیاموزیم که نوید دهندهی آینده بهتری باشد.
منبع: هفتهنامهی سیمره