سال سال سرقت افکارها
حشمت اله آزادبخت / سیمره: سال 94 که به نام خانم بز ورق خورده و باید منتظر بود از این سیاه لاغرچه عاید آدم های سفید تپل می شود. آخر نام سال ها را حیوانات شریف تعیین می کنند و شروعش را انسان های عزیزجشن می گیرند اما نحسی و بدی اش را به گرن […]
حشمت اله آزادبخت / سیمره:
سال 94 که به نام خانم بز ورق خورده و باید منتظر بود از این سیاه لاغرچه عاید آدم های سفید تپل می شود. آخر نام سال ها را حیوانات شریف تعیین می کنند و شروعش را انسان های عزیزجشن می گیرند اما نحسی و بدی اش را به گرن بی خبر حیوانات می بندند . سال 93 هرچند سال اسب بود اما من با اجازه این حیوان نجیب آن را سال سرقت افکارها نامیدم و اسب های نجیب فعلا شیهه ی غضب نکشند و با من چندسطر پایین بیایند تا دلیل این نام گذاری را دریابند.
اول از خروار خروار رسانه ها شروع می کنم که این روزها تا چشم کار می کند مجازی و کاغذی اش از درودیوار کوچه ها بالاآمده است. صبح زود پلک خواب برمی داری و می بینی چندصد سایت و وبلاگ جدید از لپ تاپ کوچکت سربیرون آورده بی آن که بدانی چه تفکراتی پشت آن ها قرار گرفته است؟! هنوز چندساعت از تولد این نوزادان بی کاربر مجازی نگذشته که بازدیدشان از سروکول نگاه تعجبت بالا رفته است…حالا تهمت دست کاری آمار بازدیدها پیشکش اما آن چه این روزها آزاردهنده است این که خبرنگار حرفه ای که سال هاست خاک تجربه می خورد صبح زود دنبال گزارشی سر به کوچه های مرارت می سپارد و سرمای زمستان و گرمای تابستان را می لرزد و می سوزد تا بالاخره حاصل بدوبدواش را منتشر کند. هنوز چند دقیقه از انتشارش نگذشته که آقا استکان چایش را زمین می گذارد و با زحمتی چندثانیه کپی اش می کند وپیستش می کند و…با این یکی آقا تماس می گیری متوجه می شوی آن یکی آقا جیب دسترنجت را زده و تا با او تماس می گیری باز این یکی..خلاصه وقتی به خودت می آیی که در این جیب به جیب عجیب و غریب عصر آدم های نجیب ، شدید چپ و راست شده ای و پشت این دنیای شیشه ای مجازی دستت به یقه ی نداشته ی کسی هم بند نمی شود.
باور کنید گزارشی برای خبرگزاری مهر تهیه کردم تنها چند ساعت از انتشارش نگذشته بود که بیش از 20 سایت و خبرگزاری و روزنامه بانام شریف خود منتشر کرده بودند بی آن که حتی زحمت عوض کردن تیتر را به انگشتان تیز خود بدهند.
بعضی از سردبیر های عزیز هم که هنوز معنی این کلمه ی مرکب را نمی دانند اخلاق حرفه ای این حوالی مطبوعات را رعایت کرده و لطف کرده و می نویسند: به گزارش سرقت نیوز………بعد آخر سر و در پایان آخرین جمله نام منبع را ذکر می کنند که مثلا به ذکر منبع پرداخته اند که این نوع سرقت حرفه ای در هیچ جای دنیا معمول و مرسوم نیست.
البته الحمدالله تادلت بخواهد رسانه های مجازی هست و تا دلت نمی خواهد هیئات نظارت بر دنیای مجازی. اما دریغ از نظارتی وجسارتی . البته خدارا شکر که تا انگشت انتقاد کامنتی مسئولی را نشانه می رود اخم غضب نظارتی ها چپ می شود اما هنوزچشم توجهی به این همه سایت و وبلاگ زوم نشده که آیا چقدر مطابق کار حرفه ای رسانه های جهان بیستمی ها پیش می روند. آقا هنوز ریش و سبیل تجربه ی تنظیم خبر درنیاورده که پا به این عرصه گذاشته و هرچه دلش می خواهد به خورد مخاطب می دهد و هنوززحمت چندساعت کلاس آموزش کار خبرنگاری به خود نداده و اصلا کلاسی وجود ندارد که یاد بگیرد بعد …بماند.
می دانم که برخی بعداز انتشار این مطلب باز با من تماس گرفته و دهان انتقاد درگوشم می گذارند که چرا ساده ننوشته ای که اسب ها و بزها هم بفهمند منظورت از کوره ی این نوشته چه بوده است؟؟ ببین آقای عزیز اگر می خواهی کار رسانه انجام دهی اول برو دردفتر ماهنامه ای، هفته نامه ای مدتی کار کن تا تجربه ای کسب کنی بعد ازاین که یاد گرفتی خبر یا گزارش را چه جور بنویسی آستین کار مطبوعات بالا بزن وسعی کن خودت تولید کنی و اگر از جایی خبری یا گزارشی کپی کردی تا در رسانه ی خودت منتشر کنی در پایان نام منبع را دقیقا ذکر کن تا نه کلاه تنگ سر خودت بگذاری و نه کلاه گشاد سر دیگران.
از کاررسانه های شریف که بگذریم سرقت محترمانه ی شعر و آهنگ هم این روزها چنان داغ شده که دود از کله ی دسترنج شاعران و اهل حقیقی موسیقی بلندشده است. آقای شریف زحمت کشیده و شعر آقای شاعر عزیز را از وبلاگ شخصی اش برمی دارد و در محافل دوستانه و دشمنانه به نام نجیب خودش می خواند و آواز می کند ژست می گیرد و خواننده ی شریف، ملودی آهنگساز عزیز را نجیبانه چنان شیهه می کشد که گوش هفت پشت آقای اسب به لرزه درمی آید.
حالا دیگر کم کم اسفند جای خودش را به نوروز 94 می دهد و توهم مجبوری شعرهایت را یک بار برای خودت بخوانی و سریع درهفت طبقه ی زیر زمین دلت چال کنی مبادا باد مچاله اش را به گوش آقای سارق نجیب برساند.
البته می دانید که سرقت های ادبی همیشه ی تاریخ بوده و حکایت های جالبی دراین رابطه نوشته شده اما حقیقتا هیچ سالی به اندازه ی سال نجیب اسب آتش این درد دامن شاعران ما را نگرفت و اهالی راستین رسانه را آزار نداد که اگر این جاده ی بی پلیس به همین منوال پیچ بخورد و پیش برود تمام سال های پیش رو را باید سال ..تو…فرهنگ و هنرنامید.
حالا جناب اسب باید این نام گذاری را به من حق بدهند و آشکارا شیهه نکشند چرا که بدون شک جناب بز گوش به باد ایستاده تا به جای بع بع های منحوس بی وزن قدیمی، شیهه های نجیبانه اش را کپی کند.
جناب استاد ازادبخت دلمان به نوشته هایت خوش است دست مریزاد امید است سال جدید ایامش به کامت باشد روحیه انتقاد سازنده ات قابل ستایشه هماره پایدار باشی
[پاسخ]