کد خبر : 13874
تاریخ انتشار : 22 اکتبر 2014 - 19:02
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 1,616 بازدید

سنت شکستی کوبانی…دخترها فریاد نمی زنند

راضیه همتی / هومیان نیوز: . . اینگونه زیستن،بر مدار مدور ترس و جهل،بی هیچ شائبه ای زیبا نیست. این ها شعار نیستند…ترشحات رگ غیرت اند .چون کوبانی شعار نمیخواهد،حرف هایی که در جیب هیچ کت و شلواری جا نمی شوند. سنت شکستی کوبانی…دختر ها فریاد نمی زنند. دور ایستاده ایم. ساکت نشسته ایم .. […]

images (16)

راضیه همتی / هومیان نیوز:
.
.
اینگونه زیستن،بر مدار مدور ترس و جهل،بی هیچ شائبه ای زیبا نیست.
این ها شعار نیستند…ترشحات رگ غیرت اند .چون کوبانی شعار نمیخواهد،حرف هایی که در جیب هیچ کت و شلواری جا نمی شوند.
سنت شکستی کوبانی…دختر ها فریاد نمی زنند.
دور ایستاده ایم.
ساکت نشسته ایم ..
بدون گریه..بدون زاری.
دست روی دست گذاشته ایم و تماشا می کنیم.
ما ترجیح می دهیم به جای تحصن،بی دغدغه تحصیل کنیم.
و (سیر طبیعی بیماری ها )را بشناسیم تا سیل خانمان بر انداز تو را نبینیم.
ما از مخوف ترین صحنه های منتشر شده ات خواهیم گذشت تا بگذرد…هم روزمان…هم روزگارمان.
ما …
می ترسیم
چون دانشجوییم…
دختریم..
و چونان تو حق مالکیت تفنگ را نداریم.
مجاز نیستیم و ….می ترسیم.
از بوی باروت و خون و دندان شکسته می ترسیم،چون به بوی بنزین عادت کرده ایم.
از صحنه ی دلخراش درگیری لطافت زنانه و دستگیری تفنگ می ترسیم.
از خشمگینی آغوش مادر و سنگینی کلاشینکف میترسیم.
ما میترسیم و جای گریز نیست.
دختریم!و پیچیده در مصلحت های دنیای معاصر.
دختر کوبانی!
دست به قلم بردم تا به استحضار محترمت برسانم:
شانه های تکیده ات را تکیه گاه تفنگ ها ی چند کیلویی کن ..
به آرزوهایت بیاندیش..
و ماشه را بچکان.
بلندای فریادم نه به گوش تو میرسد،نه حرامیان هدفت.
اما دنیا بداند و بشنود که اشکهای دخترانه ات را دیکتاتورها جواب خواهند داد.
((این ها شعار نیستند
چون کوبانی شعار نمی خواهد
.
.
حرف هایی که در جیب هیچ کت و شلواری جا نمی شوند.))

دیدگاه ها

حمید آزادبخت مدیر سایت لرستان فردا در گفته :

جالب بود خسته نباشید به شما

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:25 ب.ظ:

آن جا که باید دل به دریا زد ..همین جاست.
زنده باشید.

[پاسخ]

آزادبخت پاسخ در تاريخ دوشنبه 27 اکتبر , 2014 9:35 ب.ظ:

نرم افزار اندروید پیشگویی های خان الماس منتشر شد

http://cafebazaar.ir/app/com.lakbook.khanalmas/?l=fa

[پاسخ]

حسنی تبار در گفته :

درود بر هنرمند آگاه سرکار خانم همتی.
قلمت شانه به شانه ی غیرت عبرت آموز دختران ماندگار در تاریخ کوبانیست.دست مریزاد

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:28 ب.ظ:

جنگل ثمر نداشت،تبر اختراع شد
شیطان خبر نداشت ،بشر اختراع شد
هابیل ها مزاحم قابیل می شدند
افسانه ی حقوق بشر انتخاب شد.
.

.
بی نهایت سپاس استاد عزیز.

[پاسخ]

فاضل سوری در گفته :

گاهی ،
البته نه همیشه
جایی
نه هر جا،
اشک قلمی که می چکد از دست دختری
نه از “لیدی” های فرنگ
که از دیار باروت و برنو ،لرستان،
دردش آنقدر سخت است که آه از نهاد دنیای دون تا اوج افق میکشد.

درود بر غیرت دختر لر،خانم همتی

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:30 ب.ظ:

برو قوی شو گر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت،ضعیف پامال است.
.
.
اشک قلم من و امثال من اگر قابل خواندن باشد،نتیجه ی زحمات معلمانی چون شماست.
درود بر شما.

[پاسخ]

شاعری دور در گفته :

و حقیقت سر باز خواهد کرد؛ حتا اگر او را تفنگ ها حصار کنند.
زنان کوبانی به نام سرزمین شان، مبارزه خواهند کرد…
سپاس از راضیه.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:31 ب.ظ:

شاعر جان:
به دنبال کسی جا مانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را غافل دیگر.

[پاسخ]

انیس همتی در گفته :

بسیارزیباست

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:33 ب.ظ:

انیس عزیز:
برای آن چه که دوستش داری
از جان باید بگذری
بعد
می ماند زندگی
و آنچه دوستش داری.
(شمس)

[پاسخ]

فراموش نمیکنم لحظه های بی کسی را ..همان هنگام ک خفگیم را با قلم روانت فریاد زدی …به قول استاد حسنی تبار دست مریزاد

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:33 ب.ظ:

من و تو با طوفان خواهیم جنگید…..و خطرناک خواهیم بود .

[پاسخ]

زهرا میرزایی در گفته :

آری من دخترم
همان که اجاق خانه را کور کرد
و این روزها …
اسید…
نشان مهریست
که نگاه مردانه ات
بر چهره ی زنانه ام می پاشد!
ای کاش فقط در دستها اسید بود…(ز.میرزایی)

در این که تو و نوشته هات فوق‌العاده اید شکی نیست!

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:34 ب.ظ:

زهرا جان:
چقدر حوصله ی گریه کردنت جدیست
که خنده را بگذارم به فرصتی دیگر؟

[پاسخ]

دیانا پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 6:56 ق.ظ:

زهرای نازنین واقعا جمله ی که ازخودت تولید کردی!!!!عالی بود.
نه بابا خوشم اومد بهت امیدوار شدم.بزو چه به دونستن ارزش طاووس؟!

به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن
و بعدا” مرا از لجن آفرید !

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید !

مرا شکل طاووس کرد و تورا
شبیه بز و کرگدن آفرید !

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تورا روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعدا” آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید !

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن آفرید !

برای تو یک عالمه کیس خوب
شراره ، پری ، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حسن آفرید !

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید !

به نام خدایی که سهم تو را
مساوی تر از سهم من آفرید

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 7:48 ق.ظ:

مساوی تر از سهم ((زن))آفرید…

[پاسخ]

زهرا میرزایی پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 3:27 ب.ظ:

مرسی از نظر لطفت نسبت به جمله ای که من تولید کردم(!)لیکن قدری انصاف لازمه ای شعر منصفانه دفاع نکرده شاعر می تونست از جملات زیباتری هم استفاده کنه!!

[پاسخ]

مرد ابری در گفته :

تا چند روز پیش نهایت بحرانمون گذشته از مسایل داخلی،و تحریم و …دختران و زنان کوبانی بود.
اما الان گذشته از مسایل خارجی!!!!!دختران و زنان خودمون…چه راه پر پیچ و خمیه راه زندگی.
خانم همتی سپاس و درو بی کران نثارت.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:36 ب.ظ:

عمریست طمع خوار هجوم ندامتیم
یا رب چرا چو موج به دریا زدیم پا؟؟
ممنون از استقبالتون.

[پاسخ]

آزادی در گفته :

باز هم خانم همتی و قلم دردنامه نویسشان.درور بر تو هم شهری فهیم.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:38 ب.ظ:

نه دل آزرده ،نه دلتنگ،نه دل سوخته ام
یعنی از عمر گران هیچ نیاندوخته ام.
درود بر شما دوست همیشه دوست.

[پاسخ]

دختران کوبانی ….
زنان کوبانی..
چقدر تصاویرشون ناراحت کننده است.
این وسط فقط انسانیت داره بال بال میزنه ومتاسفانه کسی زخم بالهاشو نمی بینه.
دست خوش.قلمت نویسا.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:39 ب.ظ:

عمریست بال بال بال میزنیم……
.
.
تشکر از شما.

[پاسخ]

هاجر نظرپور در گفته :

با سلام و خسته نباشید خدمت دوست گلم راضیه جان.
از اینکه دغدغه ها و ناهنجاری های جامعه را با قلمی هنرمندانه جویا هستی متشکرم.عالی بود.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:40 ب.ظ:

هاجر عزیزم:
من معتقدم((خاک بر سر کسی که آب از سرش بگذرد)
از اینکه خواندی سپاس

[پاسخ]

هرگز فراموش نمیکنم لحظه های بی کسی را ..همان هنگام ک خفگیم را با قلم روانت فریاد زدی …به قول استاد حسنی تبار دست مریزاد

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:26 ق.ظ:

باید تمام واژه های جهان را بسیج کرد

تا درد و دل کنند دو خواهر کنار هم

[پاسخ]

بهنام دوستی در گفته :

احساستان زیباست

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:41 ب.ظ:

زن ها گاهی اوقات چیزی نمی گویند.
چون به نظرشان لازم نیست چیزی گفته شود
با نگاهشان حرف میزنند.
به اندازه ی یک دنیا حرف می زنند
هرگز نباید
از چشمان هیچ زنی ساده گذشت.
.
.
بسیار ممنونم.

[پاسخ]

رومینا در گفته :

راضیه جان ؛با اینکه حس می کنم خیلی عظیم تر از اونی هستی که بتونم نظرم رو بنویسم واست ..اما با تمام وجودم میگم ک زیبا ترین نوشته ای بود که تا الان خوندم .

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:43 ب.ظ:

زمین جای خطرناکی است…
.
.
رومینا جان:
دوست نادیده ام،از ابراز لطف و محبتتون ممنون و سپاسگزارم.

[پاسخ]

مهدی زاده در گفته :

راضیه جان
در این بن بست خاموشی و فراموشی،
” مثل اخبار تازه می مانی که به گوش کسی نیامده ای “

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:49 ب.ظ:

کنار پرچین سوخته،دختر
خاموش ایستاده ایستاده است.
و دامن نازک اش در باد
تکان می خورد.
خدایا!
دختران نباید خاموش بمانند.
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر می شوند.
.
.استاد عزیزم،
سال ها پیش ،پشت نیمکت ها ی کلاس درست آموختم که سکوت در برابر توحش هایی این چنین،از ظلم به مظلوم بد تر است.
چند خطی نوشتم تا به خودم تلنگری بزنم که هنوز انسانم.گرچه در طول نوشته ی بالا،
حق مطلب آن طور که باید ادا نشد و همیشه شرمنده ی گیسوهای پریشان دخترا ن کوبانی و دختران وطنم خواهم ماند..

[پاسخ]

قلم شکسته در گفته :

کوبانی و خطی خطی های من به روی کاغذی سپید
به نقش
گریه های دختری برای سرزمین خود
و بوی نفرتی عجیب میدهند
تمام مردهای سرزمین من
تو
و
او

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:50 ب.ظ:

و من هنوز حیران اصل های مکتوب
حقوقو بشرم.
.
.
خوش آمدید

[پاسخ]

میلاد دوستی در گفته :

زیباست آفرین

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:53 ب.ظ:

سربازی را که روی مین برود،
دیگر نمیتوان سر هم نوشت.
.
ممنونم

[پاسخ]

شهر اشوب در گفته :

دختر کوبانی تو همچنان بجنگ ،من اینجا عاشقانه هایت را خواهم سرود تا کر شوند پوچ مغزانی که خشم مردانه ی صورتت را بی غیرتی زنانه ات میدانند .

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:52 ب.ظ:

چشمانت را ببند
و فکر کن
روی صندلی چرخ دار به دنیا آمده ای
این شهر
زنی را که روی پای خودش راه برود
دوست ندارد.

[پاسخ]

يوسفس در گفته :

بسيار زيبا بود خانم همتى

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 12:55 ب.ظ:

من:
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش،
در دامن سکوت به تلخی گریستم.
.
.دو صد درود.

[پاسخ]

زهرا رحیمی در گفته :

کوبان، سوریه، عراق، غزه و ایران
وجه اشتراک : مسلمان
دشمن خیلی باهوشه خیلی….
اگه ازش باهوش تر نباشیم ی روز دیگه ،ی نفر دیگه، ی جای دیگه
همین نوشته رو برای ما مینویسه
فقط به جای کوبان مینویسه سنت شکستی ایرانی
خدا اون روزو نداره.
خانم همتی عزیز زیبا بود مثل همیشه.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 6:15 ب.ظ:

زهرا جان ممنون که دیدی و خواندی .
اما جسارتا من جز دراشتراک های خیلی کوچکی،ایران را با هیچ کدام از دشمنان عرب زبان مقایسه نخواهم کرد.
اما به عنوان یک انسان وظیفه ی خود را در چند خط نوشته ،روشن کردم.
((ما همان طور که بر بی گناهی دختران این جا و بی تفاوتی…در پستو گریه می کنیم که بر یک دختر کوبانی یا عرب اما…بدون مقایسه ،بدون نژاد پرستی …و صرفا به خاطر انسانیت…آدمیت.

[پاسخ]

ناشناس در گفته :

بژیاین راضیه خانم.احسنت.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 6:17 ب.ظ:

این مرغ دل که در قفس سینه ی من است
آخر مرا به خانه ی صیاد می برد.

[پاسخ]

بیگی در گفته :

بسیار زیباست. درود بر شما که لینک بین دردهای اجتماعی و سیر طبیعی بیماریها را ب درستی نشان دادی. منتظر دردنامه شما برای دختران ایرانمان هستم ک ناجوانمردانه طعمه اسید های شیمیایی و زبانی و چشمی اند

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 6:18 ب.ظ:

چه تعبیر زیبایی.
اسید های زبانی و چشمی.
به احترام جمله ی پرمغزتان فقط سکوت میکنم استاد.

[پاسخ]

هومیان نیوز در گفته :

حشمت آزادبخت:
ما چونان تو حق مالکیت تفنگ را نداریم
اما لوله ی بغض را به سینه ی خود کج کرده ایم
چراکه کاری از دست غیرتمان برنمی آید جزاین که بمیریم و تکه تکه شدنت را تماشا کنیم.
مامردمان باغیرتی هستیم…
درود بر شما خانم همتی عزیز.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ جمعه 24 اکتبر , 2014 6:59 ب.ظ:

از بس که ملول از دل دلمرده ی خویشم

هم خسته ی بیگانه ، هم آزرده ی خویشم

.
.
ما مردمان با غیرتی هستیم..

[پاسخ]

محمد امین و محمدصدرا در گفته :

آفرین بر غیرتتت دختر لر
شیر مادر حلالت
ای کاش نیم جو غیرت تو را سران کشورهای اسلامی داشتند.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:21 ق.ظ:

آهوان را هر نفس از تیـرها، فریادهاست

لیک صحرا پر ز بانگ خنده‌ی صيّادها ست

[پاسخ]

علی در گفته :

خواهر عزیزم
این مشق مقاومت را خواهران و مادران ما در خرمشهر بارها نوشته اند که حالا دختر کوبانی آن را دیکته مینویسد
آفرین بر شهدای زن جنگ تحمیلی ملت ایران
آفریم بر دا….

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:19 ق.ظ:

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام

ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند!

.
.
فرقی نمی کند عمو جان.
من برای سوسنگرد هم نوشتم…((تا بود جوخه های تفنگ بود و …آتش.))مهم اینست که همیشه ی تاریخ عده ی خاصی مظلوم اند.

[پاسخ]

خاله در گفته :

تا حالا نمیدانستم اینجوری شاعر خوبی هستی ولی الان فهمیدم
دست درد نکنه خیلی خوب نوشتی
خوشحال شدم امیدوارم موفق باشی

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:17 ق.ظ:

من و تو پنچره های قطار در سفریم

سفر مرا به تو نزدیک تر نخواهد کرد!

ممنونم خاله جان

[پاسخ]

الفتي راد در گفته :

دو صد درود بر خانم همتي و قلمش كه به مانند موسيقي دلنشين و تحسين برانگيز است.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:24 ق.ظ:

هر چه مردم ساده تر. حکامشان سفاک تر!

گرگ کمتر می درد . از گله ی چالاک تر!

سادگی ها . مانع آزادگی هامان شده ست

هرچه کوه و دره کمتر . نعره بی پژواک تر

شستن مغز بشر . یا خوردن آن بدتر است!

کیست اکنون . عاقلان. درچشمتان ضحاک تر!!؟

ترس زاهد حاصل بالا نشستنهای اوست

ازسر منبر خدارا دیده وحشتناک تر!!
.
.
از لطفتان بی نهایت ممنونم.

[پاسخ]

همشهری در گفته :

آن که مرا آرزوست،دیر میسر شود/وین چه مرا در سر است،عمر در این سر شود..

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:17 ق.ظ:

در سینه ام آویخته دستی قفسی را

تا حبس نفس های خودم را بشمارم
.

[پاسخ]

کله شیر در گفته :

دو چیز تفاوت فاحشی را بین انسان و حیوان به وجود می آورد : قدرت بیان و دروغگویی –
آناتول فرانتس-
تو سرشار از اولی و عاری از دومی هستی.
بمان و هماره قلم بزن.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:20 ق.ظ:

ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم

نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد

[پاسخ]

رضا آزادبخت در گفته :

واقعا عالی بود اینجاست که باید بگی باریک خانم همتی واقعا مطالب شما جای تحصین دارد
ممنون از مطالبتون

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:25 ق.ظ:

هیچ کس عقده ای از کار جهان باز نکرد

هر که آمد گره ای چند بر این کار فزود

.سپاس رضای عزیز

[پاسخ]

نوری نظری طبا در گفته :

خفقان و ظلم در کوبانی صدای به گل نشستن مظلومیت زنانی تمدن ساز است
که تاریخ را با شانه هایشان به جور میکشند و فریاد نمی زنند، میجنگندو تجیر محدودیت و انزوا را نمی پذیرند

اگردنیای پست مدرنیسم امروز فرار از سنتها و رسوم کلاسیک دیروز و سرکوب جنبشهای فمنيستی تحولخواه نیست چرا با ظلم و سر بریدن بدنبال تجدد گرایی مذاهب عصیانگر است ننگ بر داعش و داعشیان، درود بر کوبانی و زنان باغیرتش

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:25 ق.ظ:

انفرادی شده سلول به سلول تنم،
خود من در خود من در خود من زندانیست…
.
.
درود بر شما

[پاسخ]

بانو در گفته :

رازی است در آن چشم سیاهت، بنمایش

شعری نسروده ست نگاهت، بسرایش

.
.
بانوی من! اندیشه مکن، عشق نمرده ست

در شعر من اینسان که بلند است صدایش.

.
.
در (متن تو این سان که بلند است صدایش)قربونت برم عزیز دلم که اینقدر دردمند جامعه ت و اطرافت هستی.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:26 ق.ظ:

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
هفت قرن است در این مصر فراوانی نیست

به زلیخا بنویسید نیاید بازار
این سفر، یوسف این قافله کنعانی نیست

حال این ماهیِ افتاده به این برکه خشک
حال حبسیه‌نویسی است که زندانی نیست

چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش
بشنوید از من بی‌چشم که کرمانی نیست

با لبی تشنه و بی‌بسمل و چاقوئی کند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست

عشق رازی‌ست به اندازه‌ی آغوش خدا
عشق آن گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست

[پاسخ]

علی آزادبخت در گفته :

خیلی عالی بود
برای شما آرزوی موفقیت میکنم

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 26 اکتبر , 2014 8:27 ق.ظ:

آن که می گیرد شفا سمتِ طبیبش برنگشت

خوش به حال آن که دردش سخت درمان می شود
خوش آمدی علی جان

[پاسخ]

شاهرخ موسی زاده در گفته :

سرمست ،سر می زنند.
وجب به وجب
واجب خون می خورند
می ریزند
ازگونه های کوبانی
لیس می زنند این هدیه اهدایی
دمکراسی را
رها بوی گرگ
بوی گراز
بوی معامله ی انسان کشی
اوج نسل کشی
با دلار ودینار های تبرک
اما پشت دیوارشب
هفت گریلا دستانشان تکثیرمی شود
شاد
درمیان کهکشان ها

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ دوشنبه 27 اکتبر , 2014 5:19 ب.ظ:

زنی


آنجا
یک زنی آن جاست

طاقت شنیدن مویه هایش در من نیست

نوحه ی نی است غم قمری جوان

و شب که تازه ما

پاس اولش بودیم

[پاسخ]

دیانا در گفته :

ما وانمود می کنیم که نمی بینیم

چراغ را روشن می کنیم .
راضیه جان تا میتوانی چراغمان را روشن کن…

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ دوشنبه 27 اکتبر , 2014 5:30 ب.ظ:

خوب می فهمم چه حالی دارد از بی همدمی

پابه پای گرگ ها سرگرم چوپانی شدن….

.
.
ممنون عزیز

[پاسخ]

مهربان در گفته :

مهربان باش که پاییز بهاران گردد…
مهربان باش

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ دوشنبه 27 اکتبر , 2014 5:31 ب.ظ:

از تنگی چشم فیل معلومم شد
آنانکه غنی ترند محتاج ترند

.
.
مهربان بمان.

[پاسخ]

....... در گفته :

باسلام و درود بر خانم همتی . عالی نوشتی دستت درد نکنه.

[پاسخ]

راضيه همتى پاسخ در تاريخ چهارشنبه 29 اکتبر , 2014 9:36 ب.ظ:

ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﺗﻔﻨﮓ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ، ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ که ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻮﺟﻪﻫﺎﯾﺶ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺒﺮﺩ…؛
ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ….!
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ؟!!!

[پاسخ]

آزادبخت در گفته :

نرم افزار لندروید پیشگویی های خان الماس لکستانی منتشر شد

http://cafebazaar.ir/app/com.lakbook.khanalmas/?l=fa

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 7:49 ق.ظ:

ممنون بابت اطلاع رسانی.

[پاسخ]

همشهری!! پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 3:29 ب.ظ:

خداوکیلی چه جای پیام بازرگانی بود!!!

[پاسخ]

ایلام کهن در گفته :

زنده پاینده باشی خانم فرهیخته و گرامی –یاد زنده یاد قدم خیر زن تفنگ دار شجاع لر پاینده باد

[پاسخ]

راضيه همتى پاسخ در تاريخ چهارشنبه 29 اکتبر , 2014 9:38 ب.ظ:

شهر در غربت بی هم نفسی میمیرد/دست های که کند پنجره ای باز …کم است

[پاسخ]

مهشیدمحمدی در گفته :

راضیه جان
مثل همیشه به دل نشست دلنوشته ات….

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 7:44 ق.ظ:

آنکه می گوید دوستت می دارم،
خنیاگر غمگینی است
که آوازش را از دست داده است.

[پاسخ]

جواد ضرونی در گفته :

با عرض سلام وخسته نباشیدخدمت سرکار خانم همتی،بسیار بسیار زیباست والحق که بر دل می نشیند ،ای کاش می شد ومی توانستیم به کمک هم نوعانمان بشتابیم .
افسوس که فقط باید دردهای کوبانی وامثال کوبانی را به نظاره بنشینیم.

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 7:54 ق.ظ:

خسته ام از آرزو ها .آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی .بال های استعاری
لحظه های کاغذی را،روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین،پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین،آسمان های اجاری…..

[پاسخ]

لاله واژگون در گفته :

تو که از غمهای عالم بی غمی(تو که از غم دیگران بی غمی ) نشاید که نامت نهند آدمی
از اینکه دله شر های کوبانی و غزه را اواره می بینیم ناراحتیم .
ولی یتیمی بچه های پاسدارها و بسیجیان توسط جلاد های دیروز (کومله و دمکرات) که سر آنها را بی گناه می بریدند فراموش شدنی نیست . پس در جیب خشاب و غلاف خنجر کومله و دمکرات جا می شود .

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ پنج‌شنبه 30 اکتبر , 2014 7:56 ق.ظ:

افسوس می خورم
وقتی که خواهرم
در این دروغ زارِ پر از کرکس،
فکر پرنده ایست..
فکر پرنده ای که ز پرواز مانده است.
(مصدق)

[پاسخ]

لاله واژگون پاسخ در تاريخ چهارشنبه 13 می , 2015 12:56 ق.ظ:

دیدی گفتم باور نکردی

[پاسخ]

راضيه همتى در گفته :

در فرودگاه اگر وزن چمدانت بیش از اندازه باشد،

جلویت را می گیرند
اما خوشبختانه کسی نیست که بتواند،
بغض ما را وزن کند

می گویند دنیا بزرگ تر از آن است،
که فکرش را بکنی
اما چرا وقتی به پای سربازی در طرابلس
گلوله می خورَد،
من در آشپزخانه زمین می خورم؟
یا دقیقا همان موقعی که در ژاپن سونامی می آید،
قابلمه ی روی گاز سر می رود؟

در لندن سپیده می زند
و من در تهران یک روز پیرتر می شوم
که گفته جهان ما بزرگ است؟

توی تاکسی های تجریش- پونک
یا در اتوبوس های بصره
فرقی نمی کند کجای دنیا باشم

دلتنگ که باشی
چشمت روی حرکت ثانیه ها خشک می شود
و این یعنی ساعت ها در تمام جهان،
به یک زبان حرف می زنند
.طالبى پور.

[پاسخ]

شاکی پاسخ در تاريخ چهارشنبه 12 نوامبر , 2014 6:56 ب.ظ:

هم قلمت و هم این شعر ارسالیت بی نظیر بود بانو.
هماره سبز باشی.

[پاسخ]

راضيه همتي پاسخ در تاريخ دوشنبه 29 دسامبر , 2014 10:11 ق.ظ:

خدا خلاص كند هركجا گرفتاری ست …!
ممنون

[پاسخ]

شیما د.م در گفته :

زیبا نوشتی راضیه جان,قلمت مانا

[پاسخ]

راضيه همتى پاسخ در تاريخ جمعه 31 اکتبر , 2014 9:53 ب.ظ:

شيما جان!
ببند پنجره را كه كوچه نا امن است.

[پاسخ]

حیدری در گفته :

سلام بر بانوی تعصبی لرستانی مرحبا !

[پاسخ]

راضيه همتى پاسخ در تاريخ شنبه 1 نوامبر , 2014 9:00 ب.ظ:

درود برشما…
بگذر از اينها که کم آورده ام.

[پاسخ]

منم میشناسی که... در گفته :

واقعا عالی بود مرحبا مرحبا
خیلی با جرعت حرف زدی
صد آفرین

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 9 نوامبر , 2014 10:49 ق.ظ:

درد را از هر طرف که بخوانی ..
همان درد است..

[پاسخ]

قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا ز خوبی ها تهی است

صحبت از آزادگی،نیکی،مروت نابجاست

قرن موسی چمبه هاست

روزگار مرگ انسانیت است
.
.
.

راضیه عزیز همیشه موفق باشی….

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ یکشنبه 9 نوامبر , 2014 10:50 ق.ظ:

از مرگ تو جز درد مگرمیماند؟
جز واژه ی برگرد مگر میماند؟
..

[پاسخ]

ا ستادی..استااااد

[پاسخ]

راضيه همتى پاسخ در تاريخ چهارشنبه 12 نوامبر , 2014 3:44 ب.ظ:

اهل دنياي گيج در اما ،گيج دنياي اهل آيايم .
.
سپاسگزارم.من اين همه نيستم.

[پاسخ]

گیژ و ویژ در گفته :

دنیا به شاعر ها بدهکار است…
من هم به آب و آتش ((زبونت))

[پاسخ]

راضیه همتی پاسخ در تاريخ سه‌شنبه 18 نوامبر , 2014 12:33 ب.ظ:

هوا غم است و خیابان به درد آلوده…
بمانی دوست.

[پاسخ]

کُرد در گفته :

احسنت راضیه جان.
بسیار زیبا بود.

[پاسخ]

راضيه همتي پاسخ در تاريخ دوشنبه 29 دسامبر , 2014 10:15 ق.ظ:

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد / بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

[پاسخ]

دستهایت گندمزاری بی مرز است…..

[پاسخ]

راضيه همتي پاسخ در تاريخ دوشنبه 29 دسامبر , 2014 10:15 ق.ظ:

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام / صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

[پاسخ]

راضيه همتي در گفته :

این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟

یعنی تو باور می کنی؟

شمرده ای؟

کی شمرده است؟

جز سیاستمدارها

دیده ای کسی آدم بشمرد؟

باور نکن

نارنجی!

باور نکن

سبز آبی کبود من!

باور کن

همه ی دنیا فقط تویی

و برخی دوستان

بقیه هم تکراری اند !



عباس معروفي
عباس معروفي

[پاسخ]

فافا در گفته :

درود بیکران بر همراهان همیشگی هومیان

مردان سرزمین من دختر کوبانی به جای تو لچک بر سر دارند و صد افسوس که آخر الزمان است قلم ها در قلاف نفس ها حبس در سینه سرها زیر برف هوا بوی تهفن می‌دهد و من میخواهم نفس بکشم اما کوتاه ‌ست دست مردان سرزمین من به در و پنجره ها نمیرسد حالا فهمیدی که من همچون تو آماده‌ی رزمم

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :