ضعف مطالبهگری، اتهام یا ابهام!
صادق سیفی/ هفتهنامهی سیمره: از اتهامهایی که پیوسته بر گردهی منطقه بار میشود و حتا بارها از سوی مسئولان، اَنگ آن بر پیشانی مردم زده شده، ضعف مطالبهگری است؛ ادعایی که بهقول «رژه باستید»، بیشتر، ما را با یک طرح کلی مواجه میسازد تا امری تحلیلی چرا که معلوم نمیشود این ضعف مربوط به کدام […]
صادق سیفی/ هفتهنامهی سیمره: از اتهامهایی که پیوسته بر گردهی منطقه بار میشود و حتا بارها از سوی مسئولان، اَنگ آن بر پیشانی مردم زده شده، ضعف مطالبهگری است؛ ادعایی که بهقول «رژه باستید»، بیشتر، ما را با یک طرح کلی مواجه میسازد تا امری تحلیلی چرا که معلوم نمیشود این ضعف مربوط به کدام حوزهاست، آیا نمایندگان مردم در مجلس شورایاسلامی مسئولاند یا «NGO»ها طرح مسئله نکردهاند یا دستگاهها کارشان را درست انجام ندادهاند و یا… با چنین برداشتی، همه به یک چوب بسته میشوند و این در حالی است که دست کم در حوزهی رسانهای، مطبوعات استان چیزی کم نگذاشتهاند.
سالهاست در این حوزه، عملکردها بهنقد کشیده میشود؛ توانها، محدودیتها و تنگناها، فرصتها و تهدیدها از سوی کارشناسان به تحلیل درمیآید. سالهاست مطبوعات از قول صاحب نظران توسعه مینویسند: «حاشیهنشینی اقتصادی و عدم ادغام در اقتصاد ملی منجربه حاشیهای شدن مدنی و سیاسی هم میشود و فقر، افراد را از متن جامعه طرد میکند و آنها را به حاشیه میکشاند.» سالها نوشته شد که نگذارید بیش از این منطقه در مدار توسعهنیافتگی باقی بماند چرا که از نظر جامعه شناسان «فقر و تنگدستی مردم، اغلب میتواند به معنای پس زده شدن، به حاشیه رانده شدن، عدم دستیابی و نداشتن کنترل بر منابعی باشد که جامعه برای بهبود و تداوم بخشیدن زندگی خویش به آن محتاج است.» سالها از ضعف شدید بازار سرمایه و اشتغال، تفاوت فاحش درآمد خانوارهای منطقه با میانگین ملی، واحدهای تعطیل شده و پیامدهای آن و … سخن گفته شد ولی دیوان سالاری متمرکز در رویارویی با این حرفها بیتفاوتی را بهعنوان گزینهی غالب در رفتار خود برگزید.
بهراستی، چقدر باید از فقر و بیکاری گفت و خواستار رفع تبعیض از این منطقه با کاهش فاصلههای فاحش آن با منطقههای توسعهیافته شد تا منتقدان، آن را مطالبهگری معنا کنند!؟.
بسیاری از مطبوعاتیهای این دیار، تاکنون در این مسیر بهقول شاعر: خوب است چند جلد گریه کرده باشند!؟ تا اشکهایشان مطالبهگری تلقی شود؟
در واقع، اینکه هرکس قدرت نفوذ بیشتری داشته باشد بتواند تکهی بزرگتری از سرمایهها و ثروت کشور را بکند و به منطقهی خود بدوزد نمایانگر ضعف مطالبهگری در منطقههای فاقد ذینفوذان نیست بلکه ضعف هنجارها و ارزشها در غیبت نگاه یکپارچه به سرزمین ملی است و بر این پایه، این همه، بیش از ضعف مطالبهگری، برای توجیه بیتوجهیها به سرزمینهای واپس ماندهاست چرا که دستگاههای مسئول آنقدر هم از خواستههای مردم و شیوههای حل مشکل بیاطلاع نبودهاند. در این زمینه، تا کنون مطالعاتی در خصوص توسعهی بخشهای مختلف استان انجام شده که اغلبشان به تاق غفلت کوبیده شدهاند. برای نمونه معلوم نشد سرنوشت 27جلد «مطالعات قابلیتسنجی توسعهی استان» که از طرف کارشناسان منطقهای و ملی در سال 76 تهیه شد و تا تعیین پروژه نیز پیشرفت به کجا کشید، مطالعات گروه مطالعات آمایش سرزمین استان در حیطههای مختلف طی دهههای 60 و 70 کدام توجه مسئولان را جلب کرد و مطالعات …
به تعبیر«دان»: سالهای سال، منطقه، چون نقشهای در برابر مسئولان یعنی طبیبان توسعه، گشوده بوده و هیچ چیز مجهولی هم در آن وجود نداشته است؛ شاید در این راه مشکل، نخست فقدان ارادهای جدی در سطح کلان برای جراحی و به موازات آن نبود جراحان ماهر در منطقه بوده است و بیش از این، ره گم کردن و بازی با واژههاست!
منبع: هفتهنامهی سیمره/ چهارشنبه، اول دیماه نود و پنج.