کد خبر : 16914
تاریخ انتشار : 19 فوریه 2015 - 14:26
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 901 بازدید

علاج دروغ‌گویی! (بخش سوم)

سیدمحمدصادق محمدی‌وفایی: به نام خداوند جان و خرد/ دروغ و واژه هاي معادل آن از قبيل کذب ، افتراء و افک ، به معناي خبر مخالف با واقع به کار مي روند طبيعت و فطرت انساني با دروغ نا سازگار است و از اينکه به او دروغ گو گفته شود ناخشنود مي شود و اين بهترين […]

صادق

سیدمحمدصادق محمدی‌وفایی: به نام خداوند جان و خرد/ دروغ و واژه هاي معادل آن از قبيل کذب ، افتراء و افک ، به معناي خبر مخالف با واقع به کار مي روند طبيعت و فطرت انساني با دروغ نا سازگار است و از اينکه به او دروغ گو گفته شود ناخشنود مي شود و اين بهترين گواه بر آن است که سرشت پاک بشري از اين عمل تنفر دارد.

شخص دروغ‌گو مریض است و عوامل این مرض ، ترس ، ضعف ، عجز، احساس حقارت ، عقده حقارت ،و بعضى دیگراز حالات نفسانى است؛ دروغگو، به نوعي، شخصي منافق است.جوهر دو رويي و دروغگویی در این است كه ميان ظاهر و باطن فرد سازگاري و تناسب نيست و عدم تطابق به عنوان مولفه اصلي نفاق و كذب مي باشد.چنین مریضی به یقین به معالجه نیاز دارد.

آورده‌اند كه :

سقراط ، مردي را ديد که خيلي ناراحت و متاثراست. علت ناراحتيش را پرسيد، پاسخ داد:”در راه که مي آمدم يکي از آشنايان را ديدم.سلام کردم جواب نداد و با بي اعتنايي و خودخواهي گذ شت و رفت و من از اين طرز رفتار او خيلي رنجيدم.”

سقراط گفت:”چرا رنجيدي؟” مرد با تعجب گفت :”خب معلوم است، چنين رفتاري ناراحت کننده است.”

سقراط پرسيد:«اگر در راه کسي را مي ديدي که به زمين افتاده و از درد و بيماري به خود مي پيچد، آيا از دست او دلخور و رنجيده مي شدي؟»

مرد گفت:«مسلم است که هرگز دلخور نمي شدم.آدم که از بيمار بودن کسي دلخور نمي شود.”
سقراط پرسيد:”به جاي دلخوري چه احساسي مي يافتي و چه مي کردي؟»

مرد جواب داد:”احساس دلسوزي و شفقت و سعي مي کردم طبيب يا دارويي به او برسانم.”
سقراط گفت:”همه ي اين کارها را به خاطر آن مي کردي که او را بيمار مي دانستي،آيا انسان تنها جسمش بيمار مي شود؟ و آيا کسي که رفتارش نادرست است،روانش بيمار نيست؟ اگر کسي فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدي از او ديده نمي شود؟بيماري فکر و روان نامش “غفلت” است و بايد به جاي دلخوري و رنجش ،نسبت به کسي که بدي مي کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبيب روح و داروي جان رساند.پس از دست هيچکس دلخور مشو و کينه به دل مگير و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسي بدي مي کند، در آن لحظه بيمار است.

براى درمان دروغ ، دو راه علمى و عملى سفارش شده است.

درمان علمى:

درمان علمی همان یاد آوری پیامدهای دروغ است و با مطالعه ى آيات و احاديث وارده در زمينه­ى مذمت دروغ ،درمان علمى حاصل مى شود؛ ياد آورى پيامدهاى دروغ چون محروميت از هدايت الهى، ناتوانى از چشيدن طعم ايمان، قرار گرفتن در زمره‌ى كفار و منافقان، سقوط در آتش جهنم و… انسان دروغگو را در درمان، كمك مى كند.

علاوه براین بالاترین سرمایه هر شخصی در هر شرایط و مقامی ،اطمینان و اعتماد مردم نسبت به اوست و بزرگترین دشمن این سرمایه دروغ گفتن است و به فرموده امام خمینی«ره» گاهی به واسطه کشف یک دروغ ،انسان به طوری از درجه اعتبار (پیش مردم) ساقط می شود که تا آخر عمر نمی تواند آن را جبران کند.

بنابراین انسان پيش از آن كه كلمه‏اى را بر زبان بياورد، درباره درستى يا نادرستى آن بينديشد، و به آثار و عواقب آن توجه كند. امام عسكرى(ع) مى‏فرمايد: قلب الاحمق فى‏فمه و فم الحكيم فى‏قلبه؛ قلب انسان احمق در دهانش، و دهان فرد حكيم در قلب او است.

درمان عملی:

مهمترین راه مبارزه با دروغ گفتن ، شناختن ريشه مرض دروغ گفتن است . به یقین يك حالت روانى در باطن دروغگو وجود دارد كه باعث دروغ گفتن او مى شود. چنین شخصی برای آن که زبانش آلوده به دروغ نشود باید ریشه ی مرض دروغگویی را در باطنش بخشکاند و تا زمانى كه آن علت بر طرف نشود دروغ گفتن ادامه خواهد داشت. البته دكتر چالرزديك، استاد روان شناسى دانشگاه ييل مى گويد: در بعضى موارد نيز افراد دروغگو نشانه اى از وجود بيمارى نداشته و صرفاً به دروغ عادت كرده اند. اين گونه اشخاص صبح از خواب بيدار مى شوند و انگار مجبور هستند كه تا شب دروغ بگويند.

امام خمينى«ره» مى فرمايند «حقيقت ايمان در قلب ما وارد نشده. اگر ايمان وارد قلب شود، كارها اصلاح مى ‏شود. آثار آن سرايت مى‏كند به تمام ظاهر و باطن و سرّ و علن. پس، بايد معالجه باطن را بكنيم و مرض قلب را علاج نماييم. (امام خمينى چهل‏ حديث، ص 307).

مهذب‌بودن والدین

باید محیط هاى تربیتى و معاشرتى مبتلایان را از وجود افراد دروغ گو پاک کرد تا تدریجاً طبق اصل تأثیر پذیرى، محیط وجود آن‏ها از این رذیله دروغ گویى پاک گردد. این موضوع به قدرى مهم است که در دستورهاى تربیتى اسلام از على (ع) نقل شده است که فرموده: “لا یصلح الکذب جد و لا هزل و لا ان یعد احدکم صبیه ثم لا یفى له؛شایسته نیست دروغ گفتن – خواه شوخى یا جدى “و نیز شایسته نیست یکى از شما به فرزندش وعده‏اى بدهد سپس وفا نکند.

گویند: بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: “کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم.

و نیز گویند حضرت عيسي (ع) از راهي مي‌گذشت. شخص بي‌ادب به او ناسزا گفت. عيسي (ع) به‌نرمي و مهرباني به او جواب داد. شخص ديگري که شاهد ماجرا بود، ناراحت شد و گفت: يا روح‌الله، با اين فرد بي‌ادب به‌شيوه خودش رفتار کن. پيامبر فرمود: من گُل هستم. وظيفه‌ام پراکندن بوي خوش و لطافت است و او خار و کارش نيش‌زدن است. من مأمورم خار را به گل تبديل کنم، نه اينکه خود خارشوم.

همنشین نشدن با رفیق دروغگو

از معاشرت با دوستان دروغگو بپرهيزد چرا كه بسيارى از زشتيها در اثر رفت و آمد و همنشينى با انسانهاى ناصالح پديد مى آيد و به عكس، بسيارى از زيبائيهاى اخلاقى هم در همنشينى با خوبان و صالحان پديدار مى شود. پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد.

امام على (عليه السلام) در كلمات قصارش مى فرمايد: از دوستى با دروغگو بپرهيز كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مى سازد.

و نیز مى فرمايد:

«كه شايسته است كه مسلمان از دوستى و برادرى با دروغگو بپرهيزد زيرا او آنقدر دروغ مى گويد كه اگر سخن راستى هم بر زبان آرود ديگر باور نخواهد شد.» اين ناباورى تا آنجا گسترش خواهد يافت كه مردم شخص دروغگو را طرف مشورت خويش نيز قرار نخواهند داد چنانكه امام على (ع) مى فرمايد: «دروغگو در مقام مشورت هيچ مقامى ندارد.» دروغ بر روابط انسان با خدا، خود و ديگران اثر مى‏گذارد. دروغ از سويى با خروج موقت يا دايمى از دايره ايمان صورت مى‏گيرد و از سويى قلب انسان را تيره، و راه ايمان را بر او مى‏بندد. بنابراين رابطه انسان با خداوند در اثر دروغ تضعيف و تخريب مى ‏شود.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند:

«همنشين خوب مانند عطار است . اگر از عطرش به تو ندهد، از مجالست با او معطر و خوشبو مى شوى . و همنشين بد مانند حداد و صاحب كوره است كه اگر تو را به شراره آتش خود نسوزاند، دودش به تو مى رسد.»

ناتوانى در انجام امور محوله و ترس از مجازات

گاهى اشخاص به دليل ناتوانى در انجام وظايف محوله و ترس از مجازات و يا عدم علاقه در كار يا تحصيل به دروغ روى مى آورند. اگربچه ای شیشه ای را بشکند و اعتراف به شکستن شیشه چوب و سیلی پدر را به دنبال داشته باشد براى حفظ خود چاره اى جز دروغ گفتن نمی بیند.

مرحوم فلسفی نقل کرده‌اند: «ريمودند بيچ مى گويد دختر جوانى را مى شناسم كه اكنون يك دروغگوى درمان ناپذير است او هنگامى كه هفت سال داشت هر روز به كلاس درسى مى رفت كه در آن بيست و پنج نفر از بچه ها تحصيل مى كردند.

پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد و در پايان درس نيز خودش عقب او مى رفت اين پرستار وظيفه داشت كه دخترك را مراقبت كند تا تكاليفش را انجام دهد و درس هايش را بياموزد، و مختصر، اين زن مسؤ ول تربيت اين كودك بود.

در آن زمان بر حسب روش مرسومى كه آموزش و پرورش امروز آن را به كلى بى مصرف و بى حاصل مى داند، شاگردان كلاس هر روز بر حسب نمره هاى امتحانات كتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و….

معين مى شد دخترك ، هر روز همين كه كيف به دست از كلاس خارج مى شد با پرسش يكنواخت و حريصانه پرستارش كه مى گفت : ((چند شدى ؟)) رو به رو مى شد. هر گاه او مى توانست بگويد اول يا دوم ، كار درست بود اما يك بار اتفاق افتاد كه سه نوبت پى در پى اين بچه شاگرد سوم شد و بايد گفت كه رتبه سوم ميان بيست و پنج نوآموز به راستى جاى قابل تحسينى است . اما با اين وجود پرستار او از آن كسانى نبود كه اين حقيقت را درك كند او دو نوبت اول بردبارى كرد، اما بار سوم ديگر نتوانست خوددارى كند. در حالى كه بچه از وحشت دچار بهت شده بود فرياد زد:

پس اين شاگرد سومى تو پايان ندارد؟! فردا بايد اول شوى ، مى شنوى ؟ اول ، بايد شاگرد اول شوى !

اين امر سخت و جدى در تمام آن روز فكر دخترك را به خود مشغول كرد و بامداد فردا هم در مدرسه دچار همين غم و وحشت بود تمام دقت و توجهى را كه در امكان داشت آن روز در انجام تكاليف و درسش به كار برد تمام تفريق هايش درست بود جواب تمام جمعهايش صحيح بود همه درس ها را به خوبى پس داد و تا نزديكى هاى ظهر كه نوبت به ديكته رسيد همه كارها رضايت بخش و رو به راه بود اما در امتحان ديكته او چهار غلط داشت و سرانجام آن روز بار ديگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز ديگر اين مصيبت و بلاى عظيمى بود!

هنگامى كه زنگ آخر را زدند پرستار دم در كلاس در كمين اين طفلك ايستاده بود همين كه چشمش به او افتاد فرياد زد:

چه خبر؟

دخترك كه دل گفتن حقيقت را در خودش نديد پاسخ داد:

اول شدم!

چه تعداد از پدر و مادرها كه به همين گونه رفتار مى كنند و به اين ترتيب بار سنگين گناهكارى و مسؤ وليت دروغگويى فرزندان را به دوش ‍ مى گيرند!

پرهیز از تلقین دروغ

پیامبر اکرم(ص) فرموده ­اند: به مردم كذّاب راه دروغگويى را تلقين نكنيد و دروغ سازى را به آنان نياموزيد.

بچه هاى يعقوب نمى دانستند گرگ انسان را نيز مى درد، از تذكر و تلقين پدر استفاده كردند.

لا تلقنوا الكذاب فتكدبوا فان بنى يعقوب لم يعلموا ان الذئب ياءكل الانسان حتى لقنهم ابوهم .

احساس ‍ تحقير

برخی از افراد چون احساس تحقیر می کنند، به دروغ متوسل می شوند،تا درجه ی شخصیت خود را بالا ببرند. به یقین عیب جویی نکردن و ذکر فضائل و شخصیت دادن به چنین افرادی می تواند چاره ساز باشد.

قرار دادن تنبيه شرعى

قرار دادن تنبيه شرعى در صورت دروغ گفتن است. شخص مریض مى تواند با هر بار دروغ گفتن مبلغى را به عنوان صدقه كنار بگذاريد و يا فرداى آن روز را روزه بگيريد.

دعا و نيايش

دعا و نيايش و زارى به درگاه الهى و توسل به حضرات معصومين، بخصوص امام زمان (عج الله تعالى فرجه الشريف) و تلاوت روزانه ى آيات قرآن كريم و تفكر در آن، بسيار مؤثر است.

بار الها ! شیطان دشمن بزرگی است که طمع بر انبیا و اولیا بزرگت داشته و دارد ،خودت به این بنده ضعیف کمک کن تا از عهده ی این دشمن قوی بر آید.

دیدگاه ها

مخاطب شما در گفته :

چقدر مقاله طولانی و خسته کننده است. فقط دو پاراگراف اول آنرا خواندم. کم گوی و گزیده گوی!

[پاسخ]

محمدی وفایی پاسخ در تاريخ جمعه 20 فوریه , 2015 1:21 ب.ظ:

سلام علیکم
از این که توفیق دارید مخاطب معارف دینی باشید خوشحالم .خداوند بیش از این توفیقت دهد.
هر چند طولانی است ولی به جان گلرخان عالم ساعت ها مطالعه کرده ام و بسی برده ام رنج تا تالیفش کرده ام .
بنده نیز موافق طولانی بودن نوشته ها نیستم ولی گاه احساس می کنم حیف است به حذف فرازهایی از آن بیندیشم و اگر در قالب چند یادداشت درجش کنم به مشکلات دیگری مبتلا می شود.
سعی کن هر بار که به هومیان سری می زنی چند سطرش را بخوانی.

تدبیرم این است خلاصه تر بنویسم تا با صفا خواننده ای چون جنابعالی احساس خستگی نکند.
او نگهدارت

[پاسخ]

ناشناس در گفته :

يادش به خير، كودك كه بودم هر از گاهي از پدر و مادرم و ديگر افراد پا به سن مي شنيدم كه در اثناي صحبت شان اين جمله را ياد آور مي شدند : دروغ گو دشمن خداست .اما چندين سال مي گذرد كه ديگر اين جمله را نمي شنوم .شايد دليلش اين با شد كه ديگر دروغي شنيده نمي شود ! شايد آن قدر دشمنان خدا زياد شده است كه ديگر راست گويي از سكه افتاده ؟ شايد هم دروغ گويان ديگر دوست خدا شده اند و براي اينكه خاطر مكرم و مقدسشان مكدر نشود نبايد قداست دروغ را شكست !
به بازار مي روم

همه چيز گران است

چه ازدحامي

چه ازدحامي است آن گوشه

حراج آدمي

حراج آدمي

دروغ

آهاي دروغ

اين گوشه چه ارزان است دروغ

دست به دست

دهان به دهان

پا به پا

سر به سر

دروغ در گردش است .

[پاسخ]

محمدی وفایی پاسخ در تاريخ جمعه 20 فوریه , 2015 1:24 ب.ظ:

سلام علیکم
گفت بابای داشتیم گوینده ی پندها و جام جام نصیحت نثارمان می کرد.
گفت به نصیحت هایش عمل می کردید؟
گفت نه !
و فرمود چه فایده؟
به امید روزی همه با هم شیفته ی معارف اسلام نابمان شویم.
ممنون از لطف نوشتنت

[پاسخ]

ناشناس پاسخ در تاريخ جمعه 20 فوریه , 2015 7:19 ب.ظ:

اگر راست مي گفتم نمي با يست در با ند بازي شركت كنم و نردبان باند بازان و رانت خواران و دزدان و منافقان و… مي شدم چون نتيجه ي راست گفتن چيزي جز درست عمل كردن نيست . اگر راست مي گفتم مي بايست پله پله نردبان معرفت را طي كنم آيا در اين صورت جو حاكم رفتاري درخور معرفت من در هر پله را مي پذيرفت؟ در شرايطي كه جو حاكم انتظار دارد همه عليرغم تفاوت هاي ژنتيكي ، فكري و معرفتي و استعداد هاي متفاوت چون جوجه هاي ماشيني يك رنگ و يك صدا با شند آيا صدا و رنگ متفاوت من قابل تحمل بود؟آيا قرار گرفتن در يك محدوده ي جغرافياي خاص در دنيايي به اين وسعت دليل موجهي براي پذيرفتن بي چون و چراي عقايد ديكته شده ي بومي ديگران بدون باور و انديشه ي متقن و محكم منطقي و مستدل است؟ آيا براي دروغ نگفتن صرفا ستايش صداقت كافي است يا اينكه بستر هاي لازم براي شفافيت و صداقت نير حايز اهميت است؟ آيا اگر راست بگويم مصاحبه گران مشاغل دولتي توان تحمل عقايد صادقانه ي من را دارند يا اينكه من مجبورم براي رضايت آنان نه به باور هاي خود بلكه به انتظارت آنان پاسخ پاسخ گو باشم ؟ آيا تمام مردم همزمان با هم شبيه هم به عقايد و باورهاي خود مي رسند يا اينكه هر فردي متناسب با شرايط خاص خود در مرحله ي مشخصي است ؟
ظاهر دروغ نگفتن ساده است اما عمل كردن به آن علاوه بر شهامت و آزادگي افراد شايد به جو و اختناق و … جامعه بستگي داشته با شد؟

[پاسخ]

مصطفی شکری در گفته :

سلام یا سید
حال شریف؟
از حضرت حق بخواهیم که توفیقی دهد تا نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم…

[پاسخ]

محمدی وفایی در گفته :

سلام علیکم
مصفی جان ! از چهل گذشتم و پیامبر(ص)فرمودند چهل سالگان زراعتی هستند که درو کردنشان نزدیک شده است.
جنایات داعشی ها و تصاویری که در سایت ها می بینم جان آزارم شده است.
الهی شر این داعشی ها ی ساخت امریکا را به خودشان برگرداند و ماها را نیز از اسرائیل نفس مصون و محفوظ نگه بدارد.
ممنون از لطفتان الهی سالم باشید .و
پاینده هومیان و جناب آزادبخت

[پاسخ]

حميدرضا در گفته :

يكي ديگراز راههاي علاج دروغگويي اين است كه مجيزگوي دروغگويان نشويم

[پاسخ]

محمدی وفایی در گفته :

سلام
حضرت محمد(ص)فرموده اند:
«بیشتر جهنمی ها درو شده های زبانشان هستند.»
تهمت هم از گناهان فربه زبان است.

[پاسخ]

ناشناس در گفته :

حاج آقا محمدی وفایی سلام
در متن قبلی گفتم که همنشینی با فردی بسیار بسیار دروغ باعث عادی شدن دروغ برای من شده است.
چگونه با او همنشین نشوم وقتی که مادر همسرم است؟
چگونه زشتی کارش را به او بگویم؟
چندین بار از بدی و نتایج دروغگویی که در هر زندگی رخ داده گفته ام و حتی مثال هایی از کسانی که هر دو می شناختیم گفته ام اما اصلا فایده ای ندارد.
من حالا خودم وقتی که از روی عادت دروغی می گویم بلافاصله عذر خواهی می کنم و به طرف مقابل می گویم ببخشید بزرگنمایی کردم در حقیقت منظورم ……….. بوده است.
اما با رفتار زشت فردی که نمی توانم از زندگی خارجش کنم چه کنم
حالا این رفتار علاوه بر گناه بودن و آتش و غذاب و … در آخریت از نظر روحی هم مرا ناراحت می کند.

[پاسخ]

سیدصادق محمدی وفایی-قم در گفته :

سلام علیکم
جنابعالی دو وظیفه دارید یکی نسبت به خودت و دیگری نسبت به آن مادر همسر.
از نظر مرحوم علامه طباطبایی «ره» مهمترین کار هرکس تهذیب و خودسازی است.جنابعالی نیز به جد مواظب شخصیتت باش .به خودت تفهیم کن که مهمترین کارت خودشناسی و تهذیب است.
به خودت بفهمان که در جامعه همه طور انسان وجود دارد و برای این که راه کمال را طی کنید نباید اجازه بدهید از کسانی که دارای صفت مذمومی هستند تاثیر بپذیریید.
از سویی همان مادر مبتلا به دروغگویی قطعا صفات خوبی هم دارد سعی کن از صفات خوبش نقش بپذیرید.
در ضمن با هر بیانی که صلاح می دانید چه به صراحت و چه کنایه و چه تعریف و بیان حدیث و یا سخنرانیی و یا تعریف و گذاشتن فیلمی عبرت آموز .نفرت خودت را از دروغ و گفتن او نشان بده .وظیفه شما تذکر دادن است و کاری به نتیجه نداشته باش.
یکی از راههایی که تهذیب نفس را آسان خواهد کرد دوستان و اقوام انسان است برخی از دوستان انسان را به یاد خدا می داند و برخی خلاف آن.
از نظر دین مادر همسر حکم مادرت خودت را دارد و قطع صله ارحام سفارش نشده است.
به حمدالله جنابعالی هم در صراط خودسازی هستی و هم به نهی از منکر و امر به معروف مشغولی و در قیامت اجر بسیاری خواهی برد.فایده نهی از منکر و خودسازی شما آتش نیست بلکه رضایت الهی است . به هرحال خودسازی چون کندن چاه با سوزن است .
خلاصه سخن
نخست مواظب باش که از جنبه دروغ او نصیبی نداشته باشی او مریض است شما چرا به مرض دروغ گفتن مبتلا بشوید؟
و دوم این که وظیفه ای غیر از امر به معروف و نهی از منکر نداری .آنهم در صورتی که شرایط امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد و گرنه در این رابطه اصلا وظیفه ای ندارید.
توصیه می کنم در عاقبت دروغگویان بیندیش و احادیثی که در مذمت دروغگویی ذکر شده است حفظ کن و یا مرور کن تا از شر دروغگویی دروغگویان محفوظ بمانید .
خداوند نگهدارتان

[پاسخ]

ناشناس پاسخ در تاريخ چهارشنبه 4 مارس , 2015 8:58 ق.ظ:

حاج آقای عزیز از راهنماییتان متشکرم.
خیلی دوست داشتم این مشکل مادر همسرم را حل می کردم ولی متأسفانه ناتوانم اما تمام سعی خودم را می کنم خودم بیشتر از این به این مرض گرفتار نشوم.
دروغ گویی ایشان مرا ناراحت و گاهی بسیار عصبی می کند ولی هیچ وقت به قطع ارتباط فکر نکرده ام. اما من همیشه نگران این هستم که زمانی از روی عصبانیت به ایشان بی احترامی کنم.
بازهم از راهنماییتان تشکر می کنم که دروغگویی را به بیماری تعبیر کردید این تعبیر تحمل این خصلت بد را راحت تر می کند.
“خودسازی چون کندن چاه با سوزن است” جملیه خیلی زیبایی است.
بازهم تشکر میکنم از لطف شما که برایم وقت گذاشته اید.
در صورت امکان مباحث اخلاقی به خصوص مربوط به روابط خانوادگی را مطرح کنید.
لطفاً برایم بسیار بسیار دعا کنید.

[پاسخ]

وفایی پاسخ در تاريخ چهارشنبه 4 مارس , 2015 5:24 ب.ظ:

سلام علیکم
همن که از دروغ متنفری و همین که غصه دار دروغ گفتن دیگرانی و این که جد وجهد می کنی خطوط قرمز را رعایت کنی ،دلیل بر این است در خیابان های جهاد اکبر زندگی می کنی و هرکس در ره جهاد اکبر باشد مورد محبت و رضایت خداوند داناست.
نوشتن و گفتن و تبلیغ دین وظیفه ی هر طلبه است و بنده نیز ممنون از شما و جناب آزادبخت هومیانی هستم.
دعا هم به چشم
و خداوند نگهدار

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :