نقدی بر عملکرد احزاب لرستان
علی بیرانوند / سیمره: بالاخره تب انتخابات مجلس هم خوابید. نتایج اما برای برخی خوشایند، برای برخی همراه با نارضایتی و البته برای برخی هم غیرمنتظره بود. «مردم مثل همیشه آمدند رای دادند و رفتند. رفتند تا چهار سال دیگر بیایند و کسانی دیگر را روانهي مجلس کنند.» احزاب، تشکلها و گروههای مدنی هم […]
علی بیرانوند / سیمره:
بالاخره تب انتخابات مجلس هم خوابید. نتایج اما برای برخی خوشایند، برای برخی همراه با نارضایتی و البته برای برخی هم غیرمنتظره بود. «مردم مثل همیشه آمدند رای دادند و رفتند. رفتند تا چهار سال دیگر بیایند و کسانی دیگر را روانهي مجلس کنند.» احزاب، تشکلها و گروههای مدنی هم برای خودشان «جلسه گذاشتند» و آنطورکه «دلشان خواست» کاندیدا برگزیدند و حمایت کردند.
در فرهنگ سیاسی هر جامعهای به فراخور میزان توسعهیافتگی سیاسی و اجتماعی اندازهي نفوذ و تأثیرگذاری احزاب و تشکلهای سیاسی بر مردم و نگرششان متفاوت است.
تأثیر احزاب و تشکلهای سیاسی و اجتماعی لرستان بر افکار عمومی روزافزون بوده است لذا میزان مشارکت شهروندان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها جای خوشحالی دارد. با این حال تا وضعیت آرمانی و سامان یافتن کنشهای سیاسی جامعه در قالب احزاب، راه بس طولانی در پیش داریم.
حزب به معنای واقعی کلمه سیستم است، ورودی و خروجی دارد، دموکراتیک است زیرا ذات وجودیش بر مشارکت و دموکراسی بنیان یافته است. از آنجا که قرار است حزب حلقهي ارتباطی جامعه و حاکمیت باشد، علاوه بر تأمین منافع حزبی که خواهی نخواهی شامل کسب قدرت در چارچوب قانون میشود؛ وظیفهي انتقال خواستهای بدنهي جامعه به حاکمیت، ترویج دموکراسی و شایستهسالاری و ایجاد فضای مناسب نقد و نقادی منصفانه و روشمند را برعهده دارد. در احزاب واقعی، توانمندی پیشبرد اهداف متکی به وجود اعضای فعال و خلاق است از اینرو میزان قدرتش در چانهزنیها، مذاکرات، تنویر و جهت دادن به افکار عمومی بیبرو برگرد به تعداد و کثرت اعضای حزب وابسته است. اینها را گفتم تا به اینجا برسم که احزاب و تشکلهای سیاسی موجود در لرستان فاقد چنین ویژگیهایی هستند و در واقع نهادهای بستهای هستند که نه به لحاظ شکلی و داشتن چارچوبهای درست تشکیلاتی و نه به لحاظ محتوایی و پیشبرد برنامههای تعریف شدهشان بر مبنای خرد جمعی و توجه به خواست بدنهي جامعه، و نه حتا توجه به خواست اعضای خود حزب، نمیتوانند حزب باشند. فعالان سیاسی هم استانی حتما میدانند که بسیاری از این به اصطلاح احزاب و تشکلها با اینکه زیر پرچم اصلاحطلبی و یا اصولگرایی جمع شدهاند ولی بسیار پیش آمده است که تصمیمات و انتخابهایشان در تضاد با همان مرامی است که خود را منتسب به آن ميدانند. بسیار پیش آمده است که لیدرهای این مجموعهها فارغ از نقطهنظر جمع اعضای حزب، دیدگاههای خود را پیش بردهاند. این مشکلات البته از آنجا ناشی میشود که همین لیدرها از ورود افراد جدید به حزب جلوگیری کرده و برخلاف اهداف تحزب به ندرت با ورود افراد به حزب موافقت میکنند تا مبادا سکان هدایت آن، از دستشان خارج شود. با این وضعیت حتا گاهی شاهدیم تعداد اعضای برخی از این به اصطلاح «احزاب» موجود در لرستان به چند دهنفر هم نمیرسد!
جالب اینجاست که اینها در برخی از شوراها دارای حق رای هستند و به زعم خودشان به نمایندگی از جامعه تصمیمگیری هم میکنند!
البته این را هم بگویم که نسبت به بسیاری از پدیدههای اجتماعی، سابقهي تحزب در ایران نه آنچنان طولانی است و نه آنچنان درخشان! لذا نمیتوان انتظار داشت که کارکرد احزاب وطنی همانی باشد که در جوامع دموکراتیک و با سابقهي مشارکت اکثریت، وجود دارد. نگارنده هم هنگام نگاشتن این سطور ظرف زمانی، قابلیتها و امکانات موجود جامعهام را مد نظر داشتهام. کما اینکه قبول دارم استبداد رای نزد همهمان به واسطهي سابقهي تاریخی و اجتماعی، کم یا زیاد وجود دارد و بنابراین مشارکت سیاسی، اجتماعی و کنشها تشکیلاتیمان را هم خارج از این مدار تفسیر نمیکنم. اما باید پذیرفت شیوهي عملکرد برخی از افراد در قالب حزب و تشکیلات به هیچوجه در مسیر توسعهي سیاسی نیست و از قضا منتهی به «انسداد سیاسی» هم میشود.
به نظر میرسد تغییر اساسی در کنشها و تصمیمات این «شبه حزبها»، در کوتاه مدت دور از ذهن است. همین شرایط متاسفانه باعث تشدید تعصبات قومی و طایفهای، لجبازیهای کودکانه برخی لیدرها و البته شکست در عرصهي سیاسی شده و خواهد شد.