وجوه اشتراک اصلاح طلبان و اصول گرایان
علی دیر بازیان : اصول اساسی نظام بر پایه پنج (( الف )) که اسلام ، ایران ، انقلاب ، استقلال ، امام و رهبری می باشند استوار است . و هر ایرانی اعم از اصول گرا و یا اصلاح طلب باید مقید و پایبند به این اصول باشند ، در غیر اینصورت گروهای فاقد […]
علی دیر بازیان :
اصول اساسی نظام بر پایه پنج (( الف )) که اسلام ، ایران ، انقلاب ، استقلال ، امام و رهبری می باشند استوار است . و هر ایرانی اعم از اصول گرا و یا اصلاح طلب باید مقید و پایبند به این اصول باشند ، در غیر اینصورت گروهای فاقد ویژگی های فوق نه در دولت و نه در میان ملت جایگاه و پایگاهی نخواهند داشت .
حال قبل از توضیح و بیان این واژه ها که پایه و اساس نظامند،می خواهم به حرکتهای کاریز ماتیکی که بوجود آورنده آنها (( ملت )) که مجموعه ای از اصلاح طلبان و اصول گرایان می باشند گریزی بزنم .
ضمن اینکه بر همگان مبر هن و آشکار است که این حرکات بی نظیر از عهده یک گروه و یا یک جناح بر نیامده و نخواهد آمد .
که اهم آنها عبارتند از :
پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی – پیروزی در جنگ تحمیلی –دوازده فروردین و روز جمهوری اسلامی با شرکت صد در صدی مردم و کسب 98% آرا به نفع جمهوری اسلامی – حضور مکرر در 22 بهمن و در آخر نهم دی ماه می باشند ، اینها نمونه هایی از حرکتهای مردمی است که توضیح هر کدام از حوصله این مقال خارج است ، اما یاد آور این مطلب است که هر کدام از اینها به حضور گسترده تمام اقشار مردم از هر سلیقه و با هر مرام سیاسی موجهی اتفاق افتاده است .بنابراین دولت جمهوری اسلامی به معنای عام کلمه نیاز مند حضور مردم در تمام صحنه هاست نه گروه و یا جناح خاص . بر خلاف دولت به معنای خاص کلمه که گاهاً بر خاسته ی از یک جناح سیاسی می باشد . دولت به معنای عام یعنی ایران با تمام سرزمینش ، جمعیتش ، حکومتش و رهبریش و تمام ارکان نظام ، نظر نگارند ، در این نوشتار دولت به معنای خاص که مرکب از رئیس جمهور و وزراء و دستگاههای تابعه می باشد نیست ، و نقد و یا انتقاد از دولت به معنای خاص آنرا نباید مخالفت با دولت به معنای عام تلقی شود ، کما اینکه در دولت قبل چنین وا نمود شده بود که هر گونه انتقاد از دولت خاص مخالفت با کل نظام است در نتیجه صاحبان نظر و اندیشه محدود و دولت خود را از نظرات منتقدان که موجب پیشترفت و تعالی می باشد محروم کرد و نتیجه آن شد که باید می شد ، پس دولتمردان باید بدانند که انتقاد از دولت به معنای خاص آنرا نباید مخالفت با دولت به معنای عام تلقی کرد ، دولت به معنای عام که ویژگیهای فوق را در خود مستتر دارد برای هر ایرانی ارزشمند و قابل احترام است ، و جنگ احزاب و نقادیها در حوزه ی دولت خاص بایستی انجام گیرد ، که آن نیز موجب پیشترفت و هوشیاری دولت می گردد ، نمونه بارز آن تجمع مخالفین و یا منتقدین توافقنامه سویس و پاسخگویی مسئولین دولت اعتدال به آنها بود . ( توصیه رهبری انقلاب نیز همین بود )
مطالب ذکر شده فوق دلالت بر این دارد که تمام حرکتهای بزرگ و اثر گذار در جهان توسط تمام ملت و با همصدایی و همگرایی آحاد مردم اتفاق افتاده و خواهد افتاد ، نمونه بارز آن که یکی از مهمات نظام است ، قضیه انرژی هسته ای می باشد که مربوط به گروه و یا جناح خاصی نیست بلکه مطالبه کل ملت و تمامی جناحهای موجود می باشد و هیچ گروه و جناحی حق کم فروشی و یا بی تفاوتی ندارد .
اما اگر به اصل مطلب بر گردیم ، یعنی به اصولی که عبارتند از اسلام ، ایران ، انقلاب ، استقلال ، امام و رهبری که نقاط مشترک اصلاح طلبان و اصول گرایان نیز هست و باید باشد ، ذکر یک مثال می تواند بر اهمیت اشتراکاتبین گروههای مختلف سیاسی بیفزاید و آن اینست که ،اصول انقلاب بی شباهت با اصول دین نیست ،هر انسانی که ادعای مسلمانی می کند بایستی به اصول دین یعنی ( توحید ، معاد ، نبوت ، عدل و امامت ) پایبند باشد در اینصورت عدول از آنها موجب خروج وی از دایره اسلام و مسلمانی می باشد ، این مثال در مقیاس کوچکتر در خصوص انقلاب و اصول آن می تواند راهگشاه باشد ، یعنی هر اصلاح طلبی که به اصول ذکر شده ی انقلاب مقید نباشد و اصول اصلی آنرا نپذیرد نه اصلاح طلب است و نه خودی ،بلکه سیاسیونی تندرو محسوب می شوند که با طرح عبور از برخی اصول ، وضعیت اصلاحات را به روزی انداختند که نباید می افتاد ، و در مقابل اصول گرایانی که به ظاهر اصول را به یدک می کشند و یا در کنار این اصول به فکر اصلاح امور نیستند نه اصول گرایند و نه دوستدار نظام ، بلکه فرصت طلبانی هستند که فقط به منافع شخصی خویش می نگرند و اصول را به نفع خود ترجمه می کنند . پس اگر به نقاط اشتراک اصلاح طلبان و اصول گرایان نگاهی کلی بیاندازیم خواهیم دید که اشتراکات بسیار قوی تر از افتراقات و اختلافات می باشد و اگر جنگ بر سر اصول نباشد ، فروع یا نقاط فرعی قابل اغماز و گذشت است و آنچه حاصل این اشتراکات می باشد ملتی را بوجود می آورد که با دست خالی انقلابی عظیم کرد و جنگ را با تمام ناملایماتش یه پیروزی رساند ، و امروز نیز در صحنه علم و دانش و انرژی هسته ای تمام قدرتهای جهانی که در مقابلش صف آرایی نموده اند را به چالش می کشاند و این مهم اتفاق نخواهد افتاد مگر در سایه اتحاد و همدلی و همزبانی .
پس بیایم اختلافات سیاسی و غیر ضرور را کم کنیم و بر طبل اتحاد بکوبیم که توفیق ملت و کشور ( در اینمنطقه ی جنگ خیز دنیا که ناخواسته بر آنها تحمیل می شود و شعله های آتش آن از هر سو بهم می رسند) در این است .
اصولی که ذکر شد آنچنان مبرهن و روشن است که نیاز به توضیح واضحات نیست الا یک مورد که عده ای آنرا مصادره ی به مطلوب نمودند و آن روز 9 دی می باشد ، گر چه در آن روز همانند سایر صحنه های انقلاب تمامی مردم خصوصاً بسیجیان دوران دفاع مقدس که فرزندان امام راحلند از هر طیف و جناحی حضور داشتند و در کمترین فرصت زمانی قائله را ختم به خیر نمودند و همانند عملیات مرصاد که دشمنان این نظام همراه فرزندان فریب خورده این کشور ( منافقین ) با پشتیبانی ارتش عراق به کشورمان یورش برده را ، آنچنان در کوتاهترین زمان زمینگیر کردند و به آتش کشیدند که مسلمان نشنود کافر نبیند .
اینها و دهها مورد دیگر نشان از اشتراکات احزاب در کشور را دارد ، که بایستی بیش از پیش در تحکیم و انسجام آن کوشید .
پایان بخش مطلبم که یک خاطره شیریناز برادر ارجمندم جناب آقای محسن رضایی در خصوص روز 9 دی می باشد رامطرح می کنم ، ایشان فرمودند که بنده روز 9 دی بسیار نگران بودم ، خودم را به جمعیت عظیم راهپیمایان رساندم با اینکه از این حرکت بی نظیر خوشحال بودم اما نگران وضعیت موجود بودم ، وقتی در بلندی پل حافظ قرار گرفتم از بالا به جمعیت که نگاه می کردم شاهد مشت های گره کرده افرادی بودم که با مچ بند های سبز شعار ( جانم فدای رهبر) را سر می دادند آن زمان بود که علاوه بر خوشحالیم ، نگرانیم نیز رفع شد ، اینها و دهها مورد دیگر به بیگانگان این پیام را می د هد که ملت ایران در مواقع اضطرار اختلافات داخلی را کنار گذاشته و صحنه های جدید می آفرینند .
والسلام
خدای بزرگ ، این دوست بزرگ انسان های پاک ، دل مالامال یاد خود را برای همه شاد شاد نگه دارد و جز راه و یاد خود ، راه و یادی را قسمت همه مان ننماید .
علی دیربازیان فعال سیاسی
یکی بود یکی نبود
……………………………………………………………………………………………………………………….
حکایت های مدیریتی
یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.
همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود …
برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان “با هم بودن و با هم ساختن” نمی گنجد؟
و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود، که یکی بود، دیگری هم بود … همه با هم بودند.
و ما اسیر این قصه کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می کنیم.
از دارایی، از آبرو، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.
انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.
و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.
و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.
هنر “بودن یکی و نبودن دیگری” !!!
[پاسخ]
دیربازیان پاسخ در تاريخ دوشنبه 20 آوریل , 2015 2:17 ب.ظ:
حمید جان وقتی مطلبت را خواندم دعا کردم که خدایا این حمید همان حمید هم سنگر دوران نوجوانی ام که در سن دوازده سالگی در عملیات والفجر مقدماتی با هم بودیم نباشد .چون ان حمید خوب مرا میشناخت و هم چنین من او را و او میدانست و میداند که در طول بیست و هشت سال خدمت معلمی یک روز حکم مدیریتی ندارم و تمام این مدت را به شغل شریف معلمی و اموزش گذراندم و با اموزش هم بازنشت خواهم شد پس بنابراین این حکایت مدیریتی را برای کسانی بنویس که برای یک مدیریت ساده چه دوندگی ها که نمیکنند .خدا کند هر کسی که میخواهی باشی باش ولی ان حمید رزمنده ی سال 61 نباش .
[پاسخ]
امير پاسخ در تاريخ چهارشنبه 22 آوریل , 2015 12:30 ب.ظ:
يکی بود یکی نبود غیراز خدا هیچ کس نبود زیر این گنبد کبود یک حمیدی بود که داستان حکایت های مدیریتی را می نوشت .برادراین حکایت ،حکایت غریبی نیست واین داستان یکی بود یکی نبود نه در کشور ما بلکه در تمام کشور های دموکراتیک دنیا وجود دارد اما در کشور ما غلظت آن بیشتر است چون با تغییر دولت تغییرات تا پایین ترین سطح مدیریتی می رسد .بااینکه نا پسند است اما چاره ای نیست چون کسی که مخالف دولت باشد ممکن است در جهت توفیق آن کم کاری کند در نتیجه باید آن یکی برود ویکی دیگر که با فکر او همخوانی داشته باشد بیاید یعنی یکی رفت تا شما آمدید ودیگری آمد تا شما بروید وممکن است که شما باز بیایید اما در میان این رفت وآمد ها در دولت خاص آنچه ثابت است دولت عام و اصل نظام است به قول آقای دیربازیان که درست هم فرموده است.
[پاسخ]