مارگزیدهها – سیدمجتبی حسینی
شهرداری به عنوان یکی از سازمانهای مهم و تأثیرگذار، در طی سالیان گذشته هیچگاه بنیانگذار یک حرکت جمعی در جهت ایجاد نشاط اجتماعی نبوده و در تسهیل واقعی زندگی مردم حتی در کارهایی که مربوط به شهرداریها بوده کمرنگ ترین نقش ممکن را داشته است. یکی از تکراری ترین کارهای این سازمان و مسئولان […]
شهرداری به عنوان یکی از سازمانهای مهم و تأثیرگذار، در طی سالیان گذشته هیچگاه بنیانگذار یک حرکت جمعی در جهت ایجاد نشاط اجتماعی نبوده و در تسهیل واقعی زندگی مردم حتی در کارهایی که مربوط به شهرداریها بوده کمرنگ ترین نقش ممکن را داشته است.
یکی از تکراری ترین کارهای این سازمان و مسئولان آن در طی سالیان گذشته «خراب کردن»! بلوارهای سطح شهر و دوباره کاریهای بیتأثیر در مرمت بیحاصل و بیمورد این بلوارها بوده (آن هم نه به صورت شایسته و کامل!)؛ در حالی که نیازها و موارد مهمتری وجود داشته و دارد که هرگز به آنها پرداخته نشده است.
از جمله ترمیم آسفالت خیابانها و کوچهها، که بیشک از حیث عدم کیفیت و میزان خرابی، جایگاه رفیعی را به خود اختصاص داده! و نیز ساخت «مبلمان شهری» بخصوص در مناطق مستضعفنشین شهر کوهدشت، قبل از توسعه و گسترش هر چه بیشتر این «روستای بزرگ!»، که در غیر اینصورت بهسازی آن در آینده بسیار مشکل خواهد شد.
متأسفانه در طی سالیان گذشته شاهد بودیم افرادی از همین نژاد و آب و خاک، بر مسند شورای شهر کوهدشت تکیه زدند که ماحصل «کار»! آنها در همهی دوران و سالیان گذشته چیزی نشد جز همین خراب آبادی که میبینیم.
در روزگاری که سطح سواد اجتماعی و توقع جوامع از مسئولین آنچنان که باید نبود! (و شاید هنوز هم نیست!). «شاید» بودهاند معدود افرادی در «سرزمینهایی دور» که تحت تأثیر نفوذ ثروتمندان، رابطههای ناپاک و ضابطههای نامناسب را جایگزین خدمت به مردم و وظیفهشناسی نمودند.
باید بخاطر داشته باشیم که شاید اشتباهات مدیران و مسئولان در ادارات و نهادهای مختلف در مقطعی کوتاه موجی از همهمه را در جامعه ایجاد کند اما اشتباهات فاحشی چون بُریدن قلب یک خیابان! به واسطهی قانون فروشی، سندی ماندگار خواهد شد از بیکفایتی افرادی که زمانی بر این مسند بودهاند…
شوراها باید بدانند یکی از انتظارات بحق مردم از آنان، توجه به حفظ هویت شهر است. افسوس که در شهری با قدمت «میرملاس»! (12 هزار سال)، هیچ هویت و نماد شناخته شدهای حتی برای مردمانش وجود ندارد. دریغ از خیابانی خاص، مسجدی ویژه، بازاری منسجم، صنایع دستی یا سوغاتی ارزشمند و یا حتی میدانی درخور و شایسته با نمادی اصیل در قالب هویت ایرانی – اسلامی… .
البته اگر از همهی نواقص «میدان آزادگان» بخصوص نام بیربطش با طرح مجسمهی درون آن بگذریم! و مهمتر از همه اگر این «فلکه»ی کوچک را «میدان» بنامیم! و در این میان اگر از تمامی ویژگی هایی که یک میدان ممتاز باید داشته باشد بگذریم و تنها به بومی بودن آن اکتفا کنیم، تنها همین یک مورد، آن هم نه چندان چشم نواز و ویژه به چشم میخورد که به احتمال زیاد (همانطور که مشهود است) چندان که باید کارشناسی شده و با برنامه نبوده است.
سخن کوتاه اینکه:
با وجود جوانان تحصیلکرده، مستعد، باایمان و ولایتمداری که تعداد آنها به لطف خداوند در این دوره از انتخابات شورای شهر و روستا کم نیستند، باز هم اعتماد به «همه ی پیشینیان» (که اکثریت آنان هرگز کارنامهای قابل دفاع نداشته اند) مصداق بارز ِ «دو بار گزیده شدن از یک سوراخ است…»