مرد مرده
محمدحسن شفیعی : در چهره ی من مردی ست مرده و آبستن گذشته ای تاریک دیوانه ی فردریش نیچه و مسخ کافکا به گوش های منتظر او ستاره هایی ست مدفون و بر گُرده سالخورده اش دو خط موازی برق دندان های طلایش طعنه ی پاییز است به بی شرمی باد و خیانت زمستان به […]
محمدحسن شفیعی :
در چهره ی من
مردی ست مرده و
آبستن گذشته ای تاریک
دیوانه ی فردریش نیچه
و مسخ کافکا
به گوش های منتظر او
ستاره هایی ست مدفون
و بر گُرده سالخورده اش
دو خط موازی
برق دندان های طلایش
طعنه ی پاییز است
به بی شرمی باد
و خیانت زمستان
به ته مانده ی آخرین خواهش برگ
در چهره ی من
مردی ست که می داند
فلسفه فقط هدایت نیست
مرگ هست
امید هست
با این همه
متأسفم رفیق !
ساعت روزهاست که خودکشی کرده
و از دست رنگ سرخ هم
کاری ساخته نیست !
درود فراوان بر استاد شفیعی شعر زیبایی است ماندگار باشید
[پاسخ]