کد خبر : 13103
تاریخ انتشار : 20 سپتامبر 2014 - 08:49
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 653 بازدید

آن گاه که معلم دار شدم

سیدمحمدصادق محمدی وفایی : در دو مین سال حضورم در قم یعنی سال ۱۳۷۰هجری شمسی شاگرد استاد آیت الله وجدانی فخر شدم او که در تدریس کتاب لمعه و شرح لمعه صاحب سبک بود ، دقایقی را نیز به احادیث و نکات اخلاقی اختصاص می داد و گاه از مشکلات طلاب سخنی به میان می […]

IMG_2742

سیدمحمدصادق محمدی وفایی :

در دو مین سال حضورم در قم یعنی سال ۱۳۷۰هجری شمسی شاگرد استاد آیت الله وجدانی فخر شدم او که در تدریس کتاب لمعه و شرح لمعه صاحب سبک بود ، دقایقی را نیز به احادیث و نکات اخلاقی اختصاص می داد و گاه از مشکلات طلاب سخنی به میان می آورد .آن استاد فقید فرمودند دهها سال است مدرس حوزه ام و دفترچه ی تامین اجتماعی و درمانی ندارم ولی پسرم که چندسالی است معلم شده است دفترچه درمانی دارد! و این حال من استاد تام و تمام حوزه است و چه وضعی دارند طلاب ؟

سالها بود تابستان ها که درس های حوزه ی علمیه تعطیل می شد به زیارت امام رضا(ع) می رفتیم . و بوستان ها و پارک ها و چادرها و کمپ طرق مشهد مسکنمان بود .اهل و عیال و … می گفتند آموزش و پرورش اسکان فرهنگیان را به عهده گرفته است و شما نیز طلبه ای و کارت فرهنگی است . مراجعه ای کن شاید فرجی حاصل شود . گوش کرد م حرفشان را و اطاعت کردم دستورشان را ولی مسولین اسکان آن اداره فرمودند طلبه که آموزش و پرورشی نیست و این اسکان اختصاص به فرهنگیان دارد و یادش به خیر سخن آن استاد.

سال نود و سه پسرم فرهنگی و آموزش پرورشی شد با دهها و صدها برنامه ریزی ، جیبی پول برای بنزین ماشین و غذاهای ساده و پارکی تهیه کردم و با برخی از اقوام درجه ی یک کوهدشتیم تاریخ مشهدی شدنمان را مشخص کردم و از آنان دو خانواده پراید سوار همسفرمان شدند . یکی از آن دو ماشین نرسیده به اراک جان به لب شد و جوش آورد و چون به قم رسید موتورش را پایین آوردیم و به درمانش پرداختیم درمان آن پراید سه روز طول کشید و بعد از سه روز که راه افتادیم نرسیده به گرمسار مرضش عود کرد و با دهها گرفتاری به شهر امام رضا(ع) رسیدیم .

مشهدی ها به استقبالمان آمدند و گفتند غم جا نداشته باشید ساختمان ها و خانه های متنوع داریم ولی کمی قیمت ها بالاست .گفتیم شبی چند هزار تومان؟ فرمودند سیصد هزار تومان ! با تنی خسته و جیبی رنجور در پرتو اینترنت موبایلم در وبلاگ صراط صادقم نوشتم :

«این روزها در جوار حرم رضویم خیابانهای این شهر نیز. سرشار از دلداده ی امام رضا (ع) است.در مدرسه شفیعی منفرد اسکان داده شده ایم که با حرم ده کیلومتری فاصله دارد. گویند در عراق شیعیان آن سامان به استقبال زوار می آیند تا فی سبیل الله زاوری را در منزل خویش میزبان باشند ولی در مشهد به استقبال جیبت می آیند و از شبی سیصد هزاتومان می گویند. کاش مشهدی ها هم عراقی بودند کاش تولیت این استان مقدس فکری به حال این همه زوار خسته از سفر و گرفتار در خیابان ها و کمپ طرق می کرد .آیا نمی توانند زایر سراهایی را برای قشر فقیر جامعه بسازند ؟!»

به هر حال فرمان را به سمت کپ طرق هدایت کردیم و نخستین شب را چون سالهای گذشته طرقی شدیم . خرابی ماشین و نبود مسکن دل آزار شده بودند . گفتم ای دل بی تابی نکن مگر نمی دانی فرزندی فرهنگی دارم و آموزش و پرورش مسکن فرهنگیان را سر و سامان می دهد؟!

با وجودی سرشار از امید (اول صبح )به اسکان فرهنگیان رسیدیم . معلم نوم را به مسول اسکان معرفی کردم . نقشه ای دادند و مدرسه ای را معرفی کردند که با حرم ده کیلومتری فاصله داشت .گفتند غم مخور خط مترو دارد .

بالاخره از پارک به مدرسه رسیدیم مدرسه ای قدیمی و می بایست مسیری را با ماشین رفت تا به ایستگاه مترو رسید . نخستینی سفری که به حرم رفتیم از دوری مسیر نالیدیم و بر کمپ طرق درود فرستادیم .اما چه می توانست کرد ؟ در پرتو مشورت و با رعایت همه جوانب چاره ای جز ماندن و تحمل کردن ندیدیم.

با آن اسکان و این اوصاف بیش از یک بار نمی توانستیم به زیارت برویم و درک کردن نماز جماعت ها شبیه به محال شده بود . نمی دانم همیشه اسکان فرهنگیان چنین بوده است یا چون بنده معلم دار شدم اسکان فاصله دار شد؟

دیدگاه ها

حسین در گفته :

اگر ان امام مهربان زنده بود و این همه املاک می داشت هرگز به سرگردانی زایرینش راضی نمی شد. باید فکری کرد.

[پاسخ]

ف .ظ (مشتاق) در گفته :

زیارت قبول ، ستاد اسکان فرهنگیان دارای مدارس درجه یک تا سه می باشند که درجه یک آن که دارای حمام و تخت و فضای مناسب می باشند مربوط به مسئولین سفارشی ادارات بجز فرهنگیان و درجه دو و سه آن که اکثرا بدون فضای کافی و حمام وتخت و…
می باشدو البته دور از حرم نیز می باشند بدون هیچ خدماتی مربوط به فرهنگیان می باشد که آنجا نیز هر فرهنگی همچون گذشته
در حضور خانواده شرمنده می باشد. اما اینجا آنچه به جای نرسد فریاد است.

[پاسخ]

هادی در گفته :

سلام دیدم خیلی گله مند و شاکی اوضاع و احوالی حیفم امد یه یاداوری براتون ننویسم من همون معلمی هستم که برای استادت دفترجه بیمه گرفته بود وجدانا مایملک و دارایی خودتونو در ان زمان با زمان حال مقایسه کنید بعد با شرایط زندگی فعلی همون اقا معلم بازنشسته بسنجید دوست من شرایط مملکت اقا امام زمان اینجوری شده که دیگران کاشتند و ما خوردیم ما میکاریمو و خودمون میخوریم میگی نه لطفا به دور و برتون یه کمی بیشتر نگاه کن خیلی هم دقت نمیخواد اش خیلی شورتر از این حرفا شده

[پاسخ]

محمدی وفایی در گفته :

سلام علیکم

از این که زحمت نوشتن و یاد آوری نعمت ها را نثارم کردید بسیار متشکرم .
گرامی هادیم ! می دانم و می دانی کار معلم و طلبه در دایره ی آموزش و پرورش است هر دو صنف زحمت کشند و اجرشان قیامتی شده است. این چند سطر را نوشتم نه از باب کفران نعمت بلکه تا دیگران نیز بدانند طلاب و آموزگاران هم در وسط رنجند اما شاکرانه و با نشاط به وظیفه خویش عمل می کنند.

نوشتم شاید دیگر نهادها و سازمان ها ، قضیه ی اسکان کارکنان خویش را از آموزش و پرورش یاد بگیرند و آموزش پرورشی ها نواقص طرح خود را برطرف کنند .
نوشتم نه از در مقایسه کردن حقوق و مزایای یک معلم با یک طلبه این که آموزگاران عالی مقام می دانند

حقوق یک معلم حتی با مدرک دیپلم به مراتب بالاتر از شهریه ی طلبه ای با مدرک دکتراست و معلمان در موضوع اسکان نیز خوش بخت تر از طلاب هستند .(طلبه باید سی سال درس بخواند و صاحب فرزند بشود و فرزندش نیز معلم شود تا اسکانی شود.)

جناب هادی نوشته ا ید « خودتونو در ان زمان با زمان حال مقایسه کنید وبعد با شرایط زندگی فعلی همون اقا معلم بازنشسته بسنجید »
به نظرم از نظر اقتصادی حتی افراد یک صنف و یک اداره را هم نمی توان با هم مقایسه کرد با این حال جهت تنویر ذهن شریفت می گویم 24سال قبل که قمی شدم ، چون به مستقل بودن از جیب بابا می اندیشیدم کرایه ی اتوبوس را نداشتم با این حال با خدایم عهد کردم که می خواهم قمنشین شوم و تحصیل و تبلیغ محور
.به خدایم گفتم اگر مسکنی هم نداشته باشم کارتن خواب کنار حرم حضرت معصومه ات(س) خواهم شد و از تحصیل علوم دینی دست بر نخواهم داشت هر چند کارتن خواب نشدم و لی دیدم کوخ نشینی را و چشیدم فقر را . اکنون بعد از 24سال تحصیل در قم به لطف و فضل الهی دارای مسکن و ماشینی متعارف هستم .
گفتنی است به نظام مقدس جمهوری اسلامی که حاصل خون هزاران شهید و …است افتخار می کنم و این اعتقاد و افتخار به خاطر مسائل ارزشی و اسلامی است نه حقوق و مزایای مادی.

هر كسي از ظن خود شد يار من

از درون من به جز اسرار من

سر من از ناله‌ من دور نيست

ليك چشم و گوش را آن نور نيست

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :