کد خبر : 35489
تاریخ انتشار : 3 نوامبر 2019 - 20:33
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 7,466 بازدید

برای کوچ فرهنگی سفرکرده، محمدرضا آزادبخت

محمدرضاجان،مرگ،این سپهدار گردن کش پیلتن،جان شیرینت را به جان آفرین سپرد.ازبهر خزان در چمن دهر مرنج.همه محتاج خاکستریم…..در این دور بی درنگ فلک و در این روزگاری که چرخ از گل ما کوزه ها کند،باده پرستی فقط کار صواب وثواب است…ای گل نغز کامگار،تو بر تخت سلطانی خود،درویشی خاطر نگهدار وپاکیزه به اخلاق بودی…قدم در […]

محمدرضاجان،مرگ،این سپهدار گردن کش پیلتن،جان شیرینت را به جان آفرین سپرد.ازبهر خزان در چمن دهر مرنج.همه محتاج خاکستریم…..در این دور بی درنگ فلک و در این روزگاری که چرخ از گل ما کوزه ها کند،باده پرستی فقط کار صواب وثواب است…ای گل نغز کامگار،تو بر تخت سلطانی خود،درویشی خاطر نگهدار وپاکیزه به اخلاق بودی…قدم در ره رفاقت داشی نه دم.گره از کار فروبسته ی بسته می گشودی.کسی بودی چون درون کس،نمی خراشیدی…به شکرانه ی کام و ناز و طرب خود،به گدای ره نشینت،نظری به مرحمت داشتی..گر چه عمارت تو خراب بود ولی به خانه ی دیگران،پیشه ی تو معماری بود….عزیز،این آتش را سر خاموشی نیست.ازبد سری روزگار بی باک غمگین مباش ای دوست روزگار است..بدان به قول سهراب،به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،غصه هم می گذرد…

✍ولی اله_آزادبخت

دیدگاه ها

ابوذر در گفته :

دورود بر شما جناب آقای آزادبخت. روحش شاد و یادش گرامی باد

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :