به بهانه درگذشت سردار عیسی دارایی
به بهانه درگذشت سردار عیسی دارایی،هجرت غریبانه غیوری جاماندهعیسی دارایی نوجوان لر از خطه جنوب کشور یکی از فعالترین نیروهای اطلاعات و عملیات شناسایی دوران دفاع مقدس در سراسر جبهه های غرب و جنوب و حتی شمالغرب بود. او در کسوت فرماندهی اطلاعات وعملیات لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل ع لرستان همانند این لشگر خط شکن […]
به بهانه درگذشت سردار عیسی دارایی،
هجرت غریبانه غیوری جامانده
عیسی دارایی نوجوان لر از خطه جنوب کشور یکی از فعالترین نیروهای اطلاعات و عملیات شناسایی دوران دفاع مقدس در سراسر جبهه های غرب و جنوب و حتی شمالغرب بود. او در کسوت فرماندهی اطلاعات وعملیات لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل ع لرستان همانند این لشگر خط شکن و فرماندهان پرصلابت او اعم از فرماندهی لشگر ، فرماندهی گردانها و واحدهای اطلاعات و عملیات آن مورد وثوق همه فرماندهان عالیرتبه جنگ بود. روحیه سلحشوری این رزمنده لرستانی از او عنصری فهیم و شجاع در طول دوره حضورش در جبهه های جنگ ساخته بود. بیاد دارم در سال ۱۳۶۶ وقتی که بهمراه یار وفادارش شهید حسین منصوری در یک نبرد نابرابر گشت وشناسایی باتنی مجروح در جبهه های میانی بدست نیروهای بعثی به اسارت درآمده بود و علیرغم اینکه در ان زمان هیچ دستگاه اطلاع رسانی وجود نداشت اما خبر او در تمامی سطوح جبهه پیچیده شد که این حاکی از نقش او در حوزه اطلاعات و عملیات جنگ بود.
باری ، عیسای رزمنده پس از ۲۲ماه اسارت همانند شیری از قفس بعثیها رهیده و بلافاصله به دفاع جانانه ادامه داد. اورا اولین بار در منطقه شمالغرب و پس از رهایی از اسارت دیدم در حالی که همچنان پر انرژی و با روحیه و خندان و خونگرم و زودجوش به نظر میرسید. شبهایی که در حین ماموریتهای محوله فرصتی پیش میآمد از او در باره سرگذشت دوران مبارزه اش میپرسیدم بعضا سخنانی کلی بیان میکرد ولی هرگز نقش خود را نه مطرح یا برجسته نمیکرد .
آری او راوی صادق صحنه های بی تکرار جنگ بود. زخمهایی بر تن داشت که هرگز بروز نمیداد که آیا از ریش جنگ بوده و یا از نیش دوران اسارت. ولی در مواقعی زخمهای بدنش بعنوان داغ های دوران دفاع مقدس او را آزار میداد تا جایی که او را دیدم زخمهایش التیام نیافته بود و آثاری در بدنش بوجود آورده بود که قابل تحمل نبود اما هرگز به روی خود نمیآورد. او آئینه تمام نمایی از سیره فرماندهان سفرکرده و سیمای واقعی فرماندهان بازمانده جنگ بود جسارت و صداقت دو ممیزه شاخص سردار دارایی بود که عامل موفقیتهای او در مدیریتهای پس از جنگ را رقم میزد. سر سودایی اش همواره اورا بی خویشتن نموده بود و عهدی که با آرمان رزمندگی خود بسته بود باهمه تعلقات دنیایی عهد خود را بشکسته بود او سپری بود که تحمل همه پیکانهای انقلاب را در خود آماده کرده بود. گلستان مقطعی بهارستان ( مجلس) هم نتوانست او را از غم عشق حرم بیابانهای جنوب و کوهستانهای غرب غافل نماید.
سردار دارایی از معدود رزمندگانی بود که روحیات شخصیتی اش در دوره جنگ و اسارت و فرماندهی سپاه در کردستان و فرماندهی انتظامی استانهای غرب و جنوب و شرق کشور و مجلس از کمترین طول موجهای دگرگونی برخوردار بود او را میتوان برات یکی از سربازان همیشه ایستاده به پای فرامین امامین انقلاب و ارزشهای دینی و ملی کشور دانست. او رزمنده ای بی ریا و فارغ از تعلقات امروزی بود او تا زمان پایان حیات بسیجی اش همچنان در فضای جنگ زیست میکرد . دورانی که چند صباحی درب مجلس به رویش گشوده شده بود او را میدیدم در حالیکه سیاست بازی کودکانه برخی ها را به سخره میگرفت و میگفت ایکاش نفسی از ان دم مسیحایی “گلشن جبهه ها ” در این “گلخن سیاسی” استشمام میکردیم. دل شوریده اش همیشه در سودای کربلا بود تا جایی که در مجلس عزاداری اباعبدالله الحسین ع در صحن مجلس آنقدر بی تابی کرد که از هوش رفت و کارش به بیمارستان کشیده شد. آری او همه جا را جبهه و هر جایگاهی را سنگر میدانست. او جان سوخته ای بود که مسجد وعظ و میخانه وصل و شور عشق را یکی کرده بود.
هیچ وقت با بنده تماس نمیگرفت مگر اینکه اول از وضعیت امنیت ملی در مناطق غرب و خارج از کشور سوال ننماید او علاقه ای وافر به نیروهای عملگرای هم نوع خود داشتند. از کبر و ریا و خود بزرگ بینی مبرا بود مدت چندانی در کردستان نبودند اما رشته ناگسستنی با رزمندگان این خطه خصوصا عشایر و بالاخص عشایر غیور منگور در منطقه مهاباد پیدا کرده بودند لهجه شیرین لری را با کردی درآمیخته بود و زبان تلفیقی شیرینی را بوجود آورده بودند اگرچه همدلی در مرام او همواره از هم زبانی بالاتر بود.
او بعلت مشغله کاری و حضور زود هنگام در جبهه های جنگ مدرسه و کلاس درس را چندان درک نکرده بود اما یکی از شاگردان برجسته مکتب عشق و معرفت و ایثار بود که” بصیرتش “را فراتر از “بصر ش ” قرار داده بود. آری او فرمانده غیوری جامانده از نسل شجاعان لرستانی بود که در ۲۲ اردیبهشت ، زیباترین فصل سال ۱۴۰۱ هجرت غریبانه ای را به ثبت رسانید. بیاد او و همه همسنگران شهیدش تمام قد ایستاده میگوییم ؛ درود فرمانده.
.
به قلم یکی از همسنگرانش _ هادی
جعفری
[پاسخ]