تنها شعر می تواند
و من او را چون شاخهای که به زیر بهمن شکسته باشد دوست میداشتم. «بیژن الهی» امروزه هر چیزی که قابلیت مصرف شدن نداشته باشد، کنار گذاشته میشود و برای افراد اهمیت خود را از دست میدهد. یعنی هر چیزی با فایده و سود سنجیده میشود. کسی که میخواهد زنده بماند باید چیزی برای […]
و من او را
چون شاخهای که به زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
«بیژن الهی»
امروزه هر چیزی که قابلیت مصرف شدن نداشته باشد، کنار گذاشته میشود و برای افراد اهمیت خود را از دست میدهد. یعنی هر چیزی با فایده و سود سنجیده میشود. کسی که میخواهد زنده بماند باید چیزی برای فروش داشته باشد. باید چیزی برای مصرف شدن داشته باشد. در جهانی که تنها راه زنده ماندن برای خیلیها مصرف شدن و مصرف کردن است، شعر چگونه باشد خوب است؟ «خوب» یعنی چه؟ خوب یعنی همان چیزی که فایده دارد. یعنی همان منش سرمایه داری موجود. در این وضعیت، شاخهای که به زیر بهمن شکسته چه اهمیتی دارد؟ دوست داشتن چیزی یا کسی که دیگر چیزی برای مصرف شدن ندارد چه اهمیتی دارد؟ آیا این نگاه حملهای به منطق موجود در جهان نیست؟ دوست داشتن «هیچ» در چنین جهانی کار هر کسی نیست. تنها شعر میتواند این نظم و منطق آهنین را در هم بشکند. هر شاعری باید این ویژگی مهم شعر را درک کند. و بیژن الهی (در این چند سطر) نشان میدهد که این ویژگی را به خوبی درک کرده است.
یادداشت: احسام سلطانی
عالی
[پاسخ]