کد خبر : 35342
تاریخ انتشار : 7 جولای 2019 - 10:05
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 3,941 بازدید

دعای نزول باران

مرتضی عموزاده خدایی: ” دعای نزول باران” قسمت اول ( حل حلونک ) خشکسالی پدیده شوم و نگران کننده یست که در طول تاریخ وجود داشته ست. مردم سیمره و گذشتگان ما نیز بالتبع با آن دست و پنجه نرم کرده ند. این پدیده پیامدها و عواقب ناخوشایندی به همراه دارد، و همین موجب شده […]

مرتضی عموزاده خدایی:

” دعای نزول باران”
قسمت اول ( حل حلونک )

خشکسالی پدیده شوم و نگران کننده یست که در طول تاریخ وجود داشته ست. مردم سیمره و گذشتگان ما نیز بالتبع با آن دست و پنجه نرم کرده ند. این پدیده پیامدها و عواقب ناخوشایندی به همراه دارد، و همین موجب شده که مردمان گذشته دعا هایشان از برای نزول باران و رحمت الهی را در قالب رسوم و آدابی خاص بنا بنهند.

حل حلونک : یعنی حل کن تا خدا نیز حلال مشکلات شود و مصداق این جمله زیبا که میگوید: ببخش تا بخشیده شویم.

نیمه شب با اهل خانه مشغول گپ بودیم .به ناگهان سر و صدا میپیچید و درب خانه نزدیک بود از جا کنده شود. انگار عده ای مضطرب و نگران و پریشان حال ند، و از صاحب مال چیزی را می‌طلبند.

صاحب مال میآمد و به ناگهان آنان را در بوته آزمایش و ایستادگی قرار میداد، و تشت پر آب را بر سر و کولشان می‌ریخت تا متفرق شوند. اما آنان با پیکر خیس و لرز خود درآن فصل سرما متفرق که هیچ نمی شدند، بلکه همصدا باهم فریاد میزدند ( آوش ونی، آردش به).

با روسفیدی هرچه تمام تر به صاحب مال القا می‌نمودند که ما از پی خواسته خویش از این امتحان پیروز شدیم و سختی راه را به جان خریدیم، سربلند ماندیم و پابرجا.
حال نوبت کرم توست ،”ای صاحب مال” .
صاحب مال نیز با دلی سرشار از رضا و خشنودی مقداری آرد را به آنان می بخشید.

آخر شب همگی در خلوتگاهی می نشستند و همه آرد هایی را که از خانه ها گرفته بودند یکجا خمیر میکردند از پی پخت یک قرص نان گرده پهن .

حین خمیر کردن آرد ، سنگ کوچکی را بین خمیر می‌نهادند. ( ریخه بوژمه ژیر کاکلیت، تا عمر دیری عه ویرت نچو).
گرده پخته شده را در میآوردند و یک نفر ان را تقسیم و کت کت میکرد و به همه می داد.
درحین تناول کردن اگر آن سنگ (ریخ) زیر دندان هر کدام گیر میکرد بلافاصله همگی بر سرش می‌ریختند و تا توان داشتند آن را کتک میزدند، آنقدر میزدند تا زمانیکه درین بین یک مرد واقعی پیدا شود و بر نفس خود غلبه کند و فرد کتک خورده را ضامن شود.

مرد واقعی ناگهان فریاد بر می آورد : یا ایها الناس دیگر بس ست دارد جان میدهد.من ضامن او میشوم و او در پناه من ست و تا سه روز به ما مهلت دهید
.
فرد مضروب و کتک خورده به همراه ضامن جوانمرد ش، درین سه روز مهلت ،لب به هیچ نمیزدند جز گریه و زاری و التماس به حضرت حق .

شب تا روز گریه میکردند و با زبان گریه و بغض به خداوند می گفتند : ای خدای مهربان ای حلال مشکلات ، تورا به حق این پیکر کتک خورده من ،به دست و پای در رفته و پر دردم ،به حق مردانگی و ریش گرو گذاشته ضامن دل رحمم که مرا پناه داد، قسم ت میدهم که روسفیدمان کن و دعای مان را استجابت کن و باران رحمتت را بر مردم نازل کن .

روز سوم که فرا می رسید ابرها میآمدند و هوا تاریک میشد.اولین قطرات باران که بر زمین می نشست ،فرد کتک خورده از خانه بیرون میزد و با شور و شوق و گریه جار میزد :ای اهل خانه بیرون شوید باران دارد میآید .
اهالی نیز بیرون میزدند و در حالی که خیس باران شده بودند ، با گریه و زاری به پای فرد کتک خورده میفتادند و از او طلب عفو و بخشش و حلالیت میکردند.

واژه حلالیت به معنی حل کردن ست.و کسی که مشکلی را حل میکند درواقع میبخشد.مانند جراح قلبی که با علم ش زندگی را مجدد میبخشد به ما.
بنابرین حلالم کن به معنی حلال حرام مکروه نیست. شیرم را حلالت نمیکنم پسرم:یعنی شیری را که با رضایت و عشق به تو بخشیدم .حال رضایت م برمیدارم .پس مانند مال دزدی و بدون رضایت آن شیر حرام تو میشود.
وگرنه شیر مادر مثل گوشت مادر بهرحال حرام ست و کودک بصورت غریزی آن را میخورد.
فرد کتک خورده وقتی که حلال میکند ضاربان ش را .درواقع آن قصاصی را که میتواند تلافی کند آن را میبخشد به آنها.
حلالتان چی شیر مادرتان یعنی قصاص را بخشیدم از ته قلبم .مانند مادری که با نهایت رضا و عشق در دهان کودک شیر مینهد.

مرتضی عموزاده خدایی. دره شهر .ایلام

بیان دیدگاه !

نام :