کد خبر : 35693
تاریخ انتشار : 17 آوریل 2021 - 21:10
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 8,498 بازدید

شعر سپید

نیما آزادبخت: ایست کنید ای ابرها! مرا با خود ببرید می خواهم ببارم کاش هیچ چیز قیمت نداشت کاش همه چیز مثل طبیعت رایگان بود ای کاش ارزش انسان ها مثل نان بود که برایش خون یکدیگر را می ریزیم لطفا اگر ممکن است ای رفتگر باد من خورد شده را از روی خاک بردار […]

5

نیما آزادبخت:

ایست کنید ای ابرها!

مرا با خود ببرید

می خواهم ببارم

کاش

هیچ چیز قیمت نداشت

کاش

همه چیز مثل طبیعت رایگان بود

ای کاش

ارزش انسان ها

مثل نان بود

که برایش خون یکدیگر را می ریزیم

لطفا

اگر ممکن است

ای رفتگر باد

من خورد شده را

از روی خاک بردار

صبح آمد

اما بی صدا

وقتی که دید مرا

رفت و خود را حبس کرد در شب

در فیلمبرداری سینمایی من

چشم

فقط یک دیالوگ داشت

همان آب بهتر است

اما

بهترین بدلکار خنده بود

که با چتر نجات اشک

فرود می آمد

و بهترین تلخک

بغز بود!

بیان دیدگاه !

نام :