کد خبر : 35385
تاریخ انتشار : 10 آگوست 2019 - 09:18
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 1,251 بازدید

‏”سرقت مسلحانه خونین” / واقعی

در ظهری بهاری زمانیکه کارمندان بانک … شعبه سرپرستی اهواز در حال صرف چلوکباب با سُماق و پیاز بودند؛ دو مرد نقاب دار با اسلحه ی کلاش و کُلت وارد بانک شدند. فرد کلت به دست با شلیک تیری هوایی فریاد زد: “همه تون به گوشه ی بانک برید، رئیس شعبه فقط بمونه” ‏. با […]

در ظهری بهاری زمانیکه کارمندان بانک … شعبه سرپرستی اهواز در حال صرف چلوکباب با سُماق و پیاز بودند؛ دو مرد نقاب دار با اسلحه ی کلاش و کُلت وارد بانک شدند. فرد کلت به دست با شلیک تیری هوایی فریاد زد: “همه تون به گوشه ی بانک برید، رئیس شعبه فقط بمونه” ‏. با تهدید رئیس را به سمت صندوق هدایت کرد و تمام موجودی صندوق و پول های باجه را داخل ساک ریخت. همه چیز خوب پیش میرفت تا زمانی که سارق کلاش به دست کلید قفل های بانک را از یکی از کارمندان طلب میکند. کارمند کت شلوار سرمه ای به گمان اینکه از پس سارقین برمیاید با خریت تمام گلاویز میشود. سارقین احساس خطر میکنند و در کمتر از یک دقیقه ۶ کارمند بانک را به ضرب گلوله میکشند و ۲ نفر مجروح بر جای میگذراند. سارقین نقاب دار با موتورسیکلت از مهلکه می گریزند.
در بازدید از بانک برنج های پاشیده بر زمین با خون کارمندان قرمز شده بود. رئیس شعبه و سرایدار مجروح برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند. تحقیقات اولیه و مستندسازی لازم صورت گرفت. “۲۳۰ میلیون وجه سرقت شده بود”. جنازه ها پس از حضور دادستان و معاون امنیتی سیاسی به سردخانه منتقل شدند. به علت اهمیت موضوع شورای تامین جلسه اضطراری تشکیل داد. در جلسه مسئولین تا توانستند به هیکل سرهنگ ‏عبدالرضا قاسمی ( اهل مسجد سلیمان با چشمان آبی و موهای بور و صورت سه تیغ، که بی شباهت به آمریکایی ها نبود) رئیس وقت آگاهی، معروف به عبدی گرگ؛ ریدند. فرمانده استان تیمسار حق جو تا زمان دستگیری سارقین مسلح کل نیروها را لغو مرخصی و ممنوع الخروج کرد. هیچ سر نخ قابل اتکایی از ‏سارقین به جا نمانده بود. بررسی سوابق سارقین مسلح چیزی به دست نمیداد. بشدت تحت فشار بودیم و سر در گم. نگاه ها همه به سوی عبدی بود. به همراه عبدی به عیادت رئیس شعبه در منزلش رفتیم. عبدی شخصا از وی تحقیق کرد و کسی نمی دانست چه بین آنها گذشت. پس فردای سرقت روزنامه ها و نشریات ‏محلی تیتر درشت زدند ” سرقت مسلحانه مرگ بار در اهواز ” در شرح ماجرا اضافه کردند به گفته رئیس شعبه “مبلغ ۸۰۰ میلیون تومان وجه نقد به سرقت رفته است”.
شعبه بانک شروع به کار کرد و رئیس شعبه پشت میزش مشغول انجام امورات روزانه.
۳ روز بعد شخص ناشناسی با رئیس شعبه تماس تلفنی میگیرد و به وی می گوید: ” اگه ما دزدیم تو شاه دزدی ک…، ۵۷۰ میلیون زدی به جیب خودت، انداختی گردن ما! نشونت میدیم…” تماس قطع میشود. با هماهنگی قبلی که انجام شده بود محل تماس در یکی از باجه های تلفن عمومی چهار شیر اهواز شناسایی شد. رئیس شعبه به خودش ر… بود که عبدی او را آرام ‏کرد. تمام تلفن های عمومی اهواز قطع شد به غیر از ۱۰ باجه ی محدوده تماس قبلی. در اطراف هر باجه یک مامور خبره با لباس مبدل در پوشش رفتگر و فروشنده کارت تلفن و… گمارده شد و آموزش های لازم از جمله هیکل و قد سارقین و شماره تلفن بانک داده شد. روز اول و دوم خبری نشد، کار با ‏نا امیدی پیش می رفت. اما در روز سوم یکی از مامورین بپا، مردی هم قد سارقین را مشاهده میکند که پس از مراجعه به باجه تلفن سه عدد اول شماره تلفن بانک را میگیرد. هم زمان تلفن بانک زنگ میخورد و صدای ناشناس شروع به تهدید و باج خواهی از رئیس شعبه میکند. سوژه تا یکی از کوچه های محله شلنگ آباد توسط مامور تعقیب می شود که مامور از بیم شناسایی شدن فاصله را زیاد و نهایتا سوژه را گم میکند. تمام ساکنین کوچه به جز سه واحد مورد شناسایی قرار گرفتند. تصمیم گیری در این شرایط بسیار سخت بود. در صورت اجرای عملیات خطا، متواری شدن سارقین مسلح قطعی بود و تعلل نیز جایز نبود. فرمانده استان پیشنهاد بر محاصره کوچه توسط یگان ویژه را داد که عبدی با پذیرش کل عواقب و مسئولیت عملیات با آن مخالفت کرد. شب ساعت ۱۲ عبدی گرگ ۱۷ نفر از نیروهای زبده آگاهی را در اتاقش جمع کرد و خطاب به آنها گفت: ” توله گرگ ها خودمان بی سر و صدا جَمِش می کنیم”.
‏ساعت ۳ صبح در قالب ۳ تیم شش نفره به طور هم زمان از راه پشت بام به ۳ خانه ی مورد نظر زدیم. تیم ما به فرماندهی عبدی پس از ورود به خانه، دور ۲ مرد غرق در خواب حلقه زد. عبدی با تکان دادن شانه یکی از آنها آرام در گوشش گفت : ” پاشو… پاشو… عزرائیلت اومده” دو سارق ‏مسلح هاج و واج قبل از هر واکنشی دستبند شدند.در بازرسی از منزل حدود ۲۰۰ میلیون پول و دو قبضه سلاح به دست آمد. پس از انتقال سارقین به آگاهی عبدی با تیمسار تماس گرفت. تیمسار شتابان خودش را به آگاهی رساند، با دیدن سارقین مسلح کَت بسته لبخند رضایتی زد و عبدی را در آغوش گرفت.

باری، دوستان و همراهان گرامی( قصه ی ظهر جمعه یادتونه؟؟ تیکه کلام گوینده ش “باری دوستان” بود؛ یادش بخیر) جزئیات تحقیقات حیله گرانه ی پلیس آگاهی (عبدی گرگ) در پرونده سرقت مسلحانه ی مرگبار برای اولین بار است که رسانه ای می شود.

تمام.

بیان دیدگاه !

نام :