سعادت و خوشبختی انسان
کرم محمدی: سعادت انسان ، از این جهت همچون مشکل عشق است که بقول حافظ در حوصله دانش ما نیست و حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد ، هر کس بر حسب فکر خود گمانی دارد . ولی آیا محرم راز سعادت شده است ؟ در ره عشق نشد کس به یقین محرم […]
کرم محمدی:
سعادت انسان ، از این جهت همچون مشکل عشق است که بقول حافظ در حوصله دانش ما نیست و حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد ، هر کس بر حسب فکر خود گمانی دارد . ولی آیا محرم راز سعادت شده است ؟
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز هر کس بر حسب فکر ، گمانی دارد
نا توانی در شناخت عملی و معرفت نظری ، منحصر به مسئله سعادت و خوشبختی انسان نیست .
سعادت و خوشبختی را گروهی لذت خواهی و کام جویی ، گروهی شرف و حرمت اجتماعی ، حکیمان آنرا قدرت نظریه پردازی و اندیشیدن به واقعیت غایی هستی می دانند ، گروهی آنرا به معنای آرامش خاطر و رضایت درونی تلقی می کنند بطوریکه حافظ در بیتی می فرماید .
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
هنگام بیماری ،سعادت را سلامتی، هنگام فقر و تنگدستی ، پول و ثروت را و هنگام گرفتاری به دام غربت ، داشتن همدم نازنین و خاطر مجموع و هنگام مواجهه با بی حرمتی و بی آبرویی برخورداری از شرف و منزلت اجتماعی می دانیم غیر از تعریف خوشبختی مشکل دیگر شناسایی عوامل درونی و بیرونی آن است . ما غیر از آن نمی دانیم دقیقاً چه کسی خوشبخت است . یکی از اولین کسانی که درباره خوشبختی انسان سخن گفته است ارسطو است . او عوامل سعادت را به سه دسته تقسیم می کند .
1- عوامل روحی مانند حکمت ، عدالت و شهامت و شجاعت
2- عوامل مذهبی مانند سلامت ، قوت و زیبایی
3- عوامل خارجی مانند ثروت ،مقام و فامیل
هر چند در تعیین عوامل خوشبختی که ارسطو گفته است نقد های زیادی وارد است اما در تعیین عوامل موثر در سعادت توافق اجتماعی در کار نیست . حتی در این که چه عاملی واقعاً سعادت آفرین است و چه عاملی در پی خود تیره روزی و شقاوت را دارد . از دیگر نقاط تاریک در این مسئله است . که آیا بحث اختیار رسیدن و کسب خوشبختی و سعادت در ید انسان است . آیا انسان در راه رسیدن به ان هیچ مالوفی ندارد . اگر برای رسیدن باید از موانع عبور کرد آیا این موانع در دست و قدرت انسان است و اصلاً در خوشبختی و سعادت خود چقدر دخیل است . البته در کسب مقدار و اندازه سعادت و خوشبختی انسان خالی از اراده و اختیار نیست و استعداد کسب سعادت را از طریق اختیار خود دارد .
آنچه که مشکل است انتخاب راهی است که به سعادت انسان می انجامد و برای سعادتمندی باید به چه ائین و مرامی دل بست . آیا عقل راهنمای مطمئنی برای رسیدن به دروازه های خوشبختی است ؟ اگر راه دین تنها صراط مستقیم به سوی سعادت است . این راه چگونه باید پیمود و با چه فهم و درکی از دین در این صراط قرار گیریم و گام برداریم . آنچه همه تاریکی ها را همچون آذرخشی فروزنده به روشنایی خیر کننده ای بدل می کند . طعم آشنایی سعادت در کام انسان است ، یعنی هر خردی با هر فکر و مرامی و با هر طریقت و شریعتی که دارد .سعادت را می فهمد . اگر قطره ای از آن را در کام تشنه ای بریزد آنرا می شناسد، آن سان که مادران فرزندان خویش را و مرغان آشیانه مالوف خود را ، در این فهم و ادراک قطبی نیز هیچ نیازی به تعریف های منطقی یا نظریه پردازی فیلسوفانه نیست ،من اگرچه از عناصر تشکیل دهنده آب بی خبر باشم و ندانم که آب محصول ترکیب هیدروژن و اکسیژن است اما به وقت تشنگی ، جز سراغ آب را نمی گیرم ، به واقع آنچه مرا سیراب می کند حقیقت آب است ، نه درک علمی و شناخت عقلی من از آب ، در دنیای که ما در آن زندگی می کنیم همه نوعی آدمیزاد به چشم می خورد اما هرگز نمی توان آدمی را یافت که از سعادت گریزان باشد ، و به دنبال آن نگردد ، بسیاری از انسانها در طریقه خوشبختی و مصادیق آن به خطا می روند بلکه در رسیدن به درک لذت آن تفاوت چندانی وجود ندارد .
دعا و یا نماز و یا به عبارتی دیگر اتصال با روح عالم خلقت و جان جانان کاری است با اثر و نتیجه بخش که نتیجه آن عبادت است از ایجاد یک جریان قوی و نیرومند که به طور محسوسی دارای آثار مادی و معنوی است که از آن گذشته آزمایش های زندگی مذهبی دارای دو صفت بارز و مهم دیگر است .
1- زندگی دارای مزه و طعمی می گردد . که گویا رحمت محض است و شکل یک زندگی سرشار از نشاط شاعرانه و با سرور و بهجت دلیرانه ای در می آیئد .
2- یک اطمینان و آرامش باطنی ایجاد می گردد . که آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بی دریغ است در پایان برای رسیدن به سعادت و بهرورزی حق اتصال به و در پناه او بودن است .
الهی ؛ غفلت امانم را بریده است – سرمایه عمرم تباه گشته و حساب سود و زیان و اشتباه تراز تجاری دنیا و آخرتم را خود به صلاح آر –
سپردم به تو مایه خویش را ، تو دانی حساب کم و بیش را
الهی ؛ هجوم طوفان معصیت سیل بند تقوایم را در هم شکسته و جاده روستای معصومیتم را بسته است . این آب رفته به جوی بازگردان و این آبروی ریخته را جمع کن .
عقوبت مکن ، عذر خواه آمدم به درگاه تو روسیاه آمدم
امیدم به تو هست از اندازه بیش مکن نا امیدم زدرگاه خویش
الهی ؛ تو بهترین آفریدگاری و من روسیاه ترین آفریده ام . دستم بگیر از این چاه ویل حیرت نجاتم ده پس آن گاه در کوی وحدت ثباتم ده (احرام گرفته ام به کویت – لبیک زنان جست وجویت)
الهی ؛ فرجام کارم را اهل بیت واگذار و.. دست کوتاه تمنایم را از دامان بلند تو الایی کوتاه مفرما
رهی پیشم آور که فرجام کار تو خشنود باشی و من رستگار
موافقم.خوشبختي امري نسبي هست و درك اون با توجه به افراد مختلف و موقعيتهايي كه اشخاص در اون قرار ميگيرن و همچنين با توجه به حالات روحي و رواني افراد ميتونه متفاوت باشه.
نوشته خوبي بود ولي خيلي فلسفي نوشته شده.
[پاسخ]