از عشق سرودن – لطیف آزادبخت
از عشق سرودن … معرفی دو دفتر شعر جدید از نصرت الله مسعودی لطیف آزادبخت: نصرتالله مسعودی شاعر، نویسنده و روشنفکر پرآوازهی لرستانی و از نسل نخست شاعران مدرن این دیار از معدود چهرههای فرهنگی ـ ادبی تأثیرگذاری است که برای بسیاری از علاقهمندان حوزهی ادبیات مدرن ایران نیز نامی آشناست. او از زمرهی شاعرانی است […]
از عشق سرودن … معرفی دو دفتر شعر جدید از نصرت الله مسعودی
لطیف آزادبخت: نصرتالله مسعودی شاعر، نویسنده و روشنفکر پرآوازهی لرستانی و از نسل نخست شاعران مدرن این دیار از معدود چهرههای فرهنگی ـ ادبی تأثیرگذاری است که برای بسیاری از علاقهمندان حوزهی ادبیات مدرن ایران نیز نامی آشناست.
او از زمرهی شاعرانی است که در دههی پنجاه در معرض طنین و تکانههای ادبیات مدرن قرار گرفتند. نسل پرشور و شوقی که از دانشکدههای هنر، ادبیات و علوم انسانی سر برآوردند ودر رودخانهی مواج شعر مدرن، شنا کردن بر خلاف جهت آب را از شاگردان نیما آموختند.
مسعودی با حدود سه دهه فعالیت ادبی و هنری از جمله شاعرانی است که در حوزهی تئاتر نیز سرآمد بوده و هستی آنان از خاک صحنه و عطر و خون واژگان بار برداشته و مایهور شده است. و ای عجبا که جهان رازناک هنر و ادبیات به این قبیل هنرمندان جز خون دل و اشک دیده و حزن و اندوهی اساطیری و عشق و عشق و عشق چیزی نداده است. عشق به عنوان یکی از واژگان پر بسامد و در واقع کلید واژهی مهم شعر مسعودی در عاشقانههای کوتاه او طنین غریبی دارد. گویی داستان سرنوشت او به شعر و کلمه و کتاب و عشق سرشته شده است.
دهها سال همکاری با معتبرترین رسانهها و نشریات ادبی کشور، بازیگری و کارگردانی دهها نمایشنامه و چاپ و انتشار سیزده جلد کتاب (شامل نمایشنامه و شعر ) تنها بخشی از کارنامهی ادبی و هنری این هنرمند اصیل لرستانی است که امروزه حوزهی تأثیر او از مرزهای این دیار گذشته و علاقهمندانی نیز در سرتاسر کشور دارد.
برای مسعودی شعر ساحت زبانآوری و بلاغت یا حتا حوزهی دغدغهمندی و همسویی با علائق و عواطف نیست؛ بلکه این به راستی «شعری است که زندگیست». شعر معناگرا، شگردهای زبانی منحصر به فرد، زبان پاکیزه و صریح، سرشت معترض و آرمانخواه، تخیل ژرف و دور پیما از جملهی ویژگیهای شعر مسعودی است.
شعر مسعودی در سالیان اخیر از نظر عناصر زبان ـ معنا شناختی تحولات مهمی را از سر گذرانده است که مهمترین این عناصر حرکت به سمت ژرفا و ایجاز و پاکسازی زبان از عناصرغیر شاعرانه یا کمترشاعرانه است. عاشقانههای کوتاه او به راستی تکان دهنده و سرشار از انرژی برآمده از دورترین لایههای ناخودآگاهی هستند. این سوگیری نشان میدهد که چگونه مسعودی پابهپای ژرفتر شدن تخیل شاعرانهاش، شعرخود را نیز اندک اندک از وابستگی به روایت و طرحوارههای تماتیک رهانده است.
شعر او در ده سال اخیر به تدریج از بیماری مهلک شعر دوران ما که ضعف محورعمودی اشعار است دور شده و به سمت شعری سوق یافته است که در آن بار اصلی معنا بر دوش فرم است. به عبارت دیگر او با تقویت بستار زبان ـ معناشناختی شعر خود از معنای مبتنی بر زنجیرههای زبانی محور افقی (روایت) دور شده و به معنای بر آمده از بافت زبان (حجم) دست یافته است.
در روزهای اخیر دو مجموعه از اشعار جدید مسعودی به طور همزمان به چاپ رسیده است که ضمن نشان دادن تحولات زبان ـ معناشناختی یاد شده، خبر از طبع جوشان و انگیزهی سرشار این شاعر پرکار معاصر میدهد.
طراوت و تازگی زبان او در این عاشقانهها نشان میدهد که چگونه برای یک شاعر خلاق هر دورانی دورهی شکوفایی است. عناوین آثار جدید آقای مسعودی عبارتند از « جنون که در نمیزند عزیز دلم» و «حیف که این سفر در انتهای هیچ بوسهای به پایان نمیرسد»، که هر دو دفتر توسط نشر «اردیبهشت جانان» به زیور طبع آراسته شده و به بازار عرضه شدهاند.
هر کدام از مجموعههای یاد شده حاوی ۸۸ شعر عاشقانه از جدیدترین آثار شاعر هستند که مهمترین ویژگی آنها ایجاز، غلظت زبان تغزلی و عاشقانه، برجستگی و غرابت زبان، همراه با رگههای از همان طنز ظریف و دلنشین است که درونیِ شعر مسعودی شده است.
در دفتر «حیف که این سفر … » میخوانیم:
با طرح دهانت دَم میگیرم
زیر صدای صدایت میشوم.
من این ناگزیری را
از سنگی آموختهام
که سنگ تو را به سینه میزند.
در همین شعر کوتاه میبینیم که چگونه فعل و انفعالات معنایی و انعکاس و تداخل میدانهای تصویری در عمق همدیگر باعث تعلیق معنا از سطری به سطر دیگر شده و محور ارجاع را از سطح سطر به سمت عمق و بافت شعر جابهجا میکند.
من این مقال کوتاه را با زمزمهی شعر دیگری از مسعودی خاتمه میدهم و امیدوارم که این صدای اصیل شعر خوب زمانهی ما به گوش دوستدارانش برسد. این کمترین آرزویی است که در حق چون اویی میتوان داشت. گر چه گاه پژواک صدای شاعران شاخصی چون او را حتا از دوردستها نیز میتوان شنید.
خاک بر هر سوی این بیچراغی
اگر چه گریه و شبهای هیچ نخفتن
چراغ نمیخواهد.
از عشق سرودن … معرفی دو دفتر شعر جدید از نصرت الله مسعودی
لطیف آزادبخت: نصرتالله مسعودی شاعر، نویسنده و روشنفکر پرآوازهی لرستانی و از نسل نخست شاعران مدرن این دیار از معدود چهرههای فرهنگی ـ ادبی تأثیرگذاری است که برای بسیاری از علاقهمندان حوزهی ادبیات مدرن ایران نیز نامی آشناست.
او از زمرهی شاعرانی است که در دههی پنجاه در معرض طنین و تکانههای ادبیات مدرن قرار گرفتند. نسل پرشور و شوقی که از دانشکدههای هنر، ادبیات و علوم انسانی سر برآوردند ودر رودخانهی مواج شعر مدرن، شنا کردن بر خلاف جهت آب را از شاگردان نیما آموختند.
مسعودی با حدود سه دهه فعالیت ادبی و هنری از جمله شاعرانی است که در حوزهی تئاتر نیز سرآمد بوده و هستی آنان از خاک صحنه و عطر و خون واژگان بار برداشته و مایهور شده است. و ای عجبا که جهان رازناک هنر و ادبیات به این قبیل هنرمندان جز خون دل و اشک دیده و حزن و اندوهی اساطیری و عشق و عشق و عشق چیزی نداده است. عشق به عنوان یکی از واژگان پر بسامد و در واقع کلید واژهی مهم شعر مسعودی در عاشقانههای کوتاه او طنین غریبی دارد. گویی داستان سرنوشت او به شعر و کلمه و کتاب و عشق سرشته شده است.
دهها سال همکاری با معتبرترین رسانهها و نشریات ادبی کشور، بازیگری و کارگردانی دهها نمایشنامه و چاپ و انتشار سیزده جلد کتاب (شامل نمایشنامه و شعر ) تنها بخشی از کارنامهی ادبی و هنری این هنرمند اصیل لرستانی است که امروزه حوزهی تأثیر او از مرزهای این دیار گذشته و علاقهمندانی نیز در سرتاسر کشور دارد.
برای مسعودی شعر ساحت زبانآوری و بلاغت یا حتا حوزهی دغدغهمندی و همسویی با علائق و عواطف نیست؛ بلکه این به راستی «شعری است که زندگیست». شعر معناگرا، شگردهای زبانی منحصر به فرد، زبان پاکیزه و صریح، سرشت معترض و آرمانخواه، تخیل ژرف و دور پیما از جملهی ویژگیهای شعر مسعودی است.
شعر مسعودی در سالیان اخیر از نظر عناصر زبان ـ معنا شناختی تحولات مهمی را از سر گذرانده است که مهمترین این عناصر حرکت به سمت ژرفا و ایجاز و پاکسازی زبان از عناصرغیر شاعرانه یا کمترشاعرانه است. عاشقانههای کوتاه او به راستی تکان دهنده و سرشار از انرژی برآمده از دورترین لایههای ناخودآگاهی هستند. این سوگیری نشان میدهد که چگونه مسعودی پابهپای ژرفتر شدن تخیل شاعرانهاش، شعرخود را نیز اندک اندک از وابستگی به روایت و طرحوارههای تماتیک رهانده است.
شعر او در ده سال اخیر به تدریج از بیماری مهلک شعر دوران ما که ضعف محورعمودی اشعار است دور شده و به سمت شعری سوق یافته است که در آن بار اصلی معنا بر دوش فرم است. به عبارت دیگر او با تقویت بستار زبان ـ معناشناختی شعر خود از معنای مبتنی بر زنجیرههای زبانی محور افقی (روایت) دور شده و به معنای بر آمده از بافت زبان (حجم) دست یافته است.
در روزهای اخیر دو مجموعه از اشعار جدید مسعودی به طور همزمان به چاپ رسیده است که ضمن نشان دادن تحولات زبان ـ معناشناختی یاد شده، خبر از طبع جوشان و انگیزهی سرشار این شاعر پرکار معاصر میدهد.
طراوت و تازگی زبان او در این عاشقانهها نشان میدهد که چگونه برای یک شاعر خلاق هر دورانی دورهی شکوفایی است. عناوین آثار جدید آقای مسعودی عبارتند از « جنون که در نمیزند عزیز دلم» و «حیف که این سفر در انتهای هیچ بوسهای به پایان نمیرسد»، که هر دو دفتر توسط نشر «اردیبهشت جانان» به زیور طبع آراسته شده و به بازار عرضه شدهاند.
هر کدام از مجموعههای یاد شده حاوی ۸۸ شعر عاشقانه از جدیدترین آثار شاعر هستند که مهمترین ویژگی آنها ایجاز، غلظت زبان تغزلی و عاشقانه، برجستگی و غرابت زبان، همراه با رگههای از همان طنز ظریف و دلنشین است که درونیِ شعر مسعودی شده است.
در دفتر «حیف که این سفر … » میخوانیم:
با طرح دهانت دَم میگیرم
زیر صدای صدایت میشوم.
من این ناگزیری را
از سنگی آموختهام
که سنگ تو را به سینه میزند.
در همین شعر کوتاه میبینیم که چگونه فعل و انفعالات معنایی و انعکاس و تداخل میدانهای تصویری در عمق همدیگر باعث تعلیق معنا از سطری به سطر دیگر شده و محور ارجاع را از سطح سطر به سمت عمق و بافت شعر جابهجا میکند.
من این مقال کوتاه را با زمزمهی شعر دیگری از مسعودی خاتمه میدهم و امیدوارم که این صدای اصیل شعر خوب زمانهی ما به گوش دوستدارانش برسد. این کمترین آرزویی است که در حق چون اویی میتوان داشت. گر چه گاه پژواک صدای شاعران شاخصی چون او را حتا از دوردستها نیز میتوان شنید.
خاک بر هر سوی این بیچراغی
اگر چه گریه و شبهای هیچ نخفتن
چراغ نمیخواهد.
سلام براستاد آزادبخت
استاد آزادبخت درود بر شما كه در راه شناساندن شعرا و ادباي اين مرز و بوم تلاش ميكنيد
[پاسخ]