نسخه چاپی
352 بازدید
برای مظلومیت آتنا صارمی
بهروز نظری: روز روز این زمان شرم آوران است آتنا باخیال خام ما عمرِ گران است آتنا آفتی در شهرما افتاده از ما دور نیست قتل گل بانام گل با آسمان است آتنا بی هم و برهم درین ماتمکده مرغی نخواند بال، در پرواز ما چون با سنان است آتنا شاخه ای چون بشکند بار […]
بهروز نظری:
روز روز این زمان شرم آوران است آتنا
باخیال خام ما عمرِ گران است آتنا
آفتی در شهرما افتاده از ما دور نیست
قتل گل بانام گل با آسمان است آتنا
بی هم و برهم درین ماتمکده مرغی نخواند
بال، در پرواز ما چون با سنان است آتنا
شاخه ای چون بشکند بار درختت جور نیست
تا لقاح شاخه ها سهمِ گلان است آتنا
عمر گل گرچه به سازوسوز دنیا کوک نیست
پرده بر مضراب ما عمر خزان است آتنا
با لب هف سنگ تو هف ساله ها ترسیده اند
تا که نقش کوچه ها خم در خمان است آتنا
ما کمیم از گفتنت هف ساله ی هفتاد سال
تا زبان در کام ما لب دوزِ نان است آتنا
خاک گلدان تو با خاک زمان مایل نبود
شهد نوشِ دشت ما خاک مغان است آتنا
پچ پچی در گوش باد و شاخه ها افتاده بود
مرگ آن پروانه در چنگِ گران است آتنا
این غزل تا دل بخواهد میتوان فریاد کرد
عمر سنگِ چشم ما چون جاودان است آتنا
