توانمندسازی اقتصادی و آموزش
شهرام شرفی: آماری را به نقل از وزارت کشور میخواندم که گفته است در کل کشور تعداد ۱۱ میلیون نفر در مناطق حاشیهنشین شهرها و سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند. گاهی این تصور هست که حاشیهنشینی یعنی در کنار یا اطراف شهرها زندگی کردن. این تصور با واقعیتها سازگار نیست؛ گاهی یک محله در قلب یک […]
شهرام شرفی:
آماری را به نقل از وزارت کشور میخواندم که گفته است در کل کشور تعداد ۱۱ میلیون نفر در مناطق حاشیهنشین شهرها و سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند.
گاهی این تصور هست که حاشیهنشینی یعنی در کنار یا اطراف شهرها زندگی کردن.
این تصور با واقعیتها سازگار نیست؛
گاهی یک محله در قلب یک شهر هست ولی اکثر مردمانش از نظر درآمد سرانه جزء طبقهی پایین درآمدیاند و فقر اقتصادی به زیست غالب مردمان آن محله تبدیل شده است.
از این روست که حاشیهنشین لزوماً در اطراف یا کنار شهر نیست بلکه گاهی در قلب یک شهر هم حاشیهنشین هست.
بگذریم از اینکه از منظر جامعهشناسی طبقات اجتماعی، گاهی یک فرد از جامعه طرد میشود یا از گروه طرد میشود و او نیز حاشیهنشین ذهنی و فکری است.
اما توانمندسازی حاشیهنشینها، گام اولش، افزایش درآمد سرانهی آنهاست و ایجاد زیرساختهای عمرانی و خدماتی متناسب با تعداد جمعیت در مناطق حاشیهنشین.
تراکم جمعیت معمولاً در اینگونه مناطق بالاست و به همین علت توزیع درآمد هم عمدتاً از نوع فقرزایی است نه فقرزدایی.
تراکم جمعیتی بالا همراه پایینبودن یا نبودن درآمد، مناسب باعث تولید و گسترش آسیبهای اجتماعی میشود.
اینکه بگوییم صد در صد اقتصاد زیربناسب و سایر مسائل روبنا هستند درست نیست؛ اما اگر گریزی علمی به هرم مازلو بزنیم میبینیم که مراحل نیازهای انسانی سلسلهمراتبی است و اولین و مهمترین گام آن، نیازهای فیزلوژیک است که شامل غذا، آب، خواب، تنفس و سلامت است.
همگی اینها ذیل معاش و معیشت است که باید در سطح مناسبی تأمین شود.
صرفاً آموزش، راه چاره نیست؛ بلکه آموزش باید همراه توانمندسازی اقتصادی هر دو با همدیگر اجرا بشوند.
هم توانمندسازی اقتصادی، درآمدی و رونق اقتصادی و زیرساختی در مناطق حاشیهنشین و هم آموزش همگانی مستمر (نه مقطعی) برای مقابله با آسیبهای اجتماعی است که هر دو همراه هم، مناطق حاشیهای را توانمندسازی کرده و مرز بین متن و حاشیه را از بین میبَرد.