حزب «شخصی» نشود/ «اشخاص» در راستای «اهداف» گام بردارند!
گروه سیاسی: یکی از آسیبهای اصلاحات این است که اصلاحات قائم به اشخاص شود. این درحالی است که اصلاحات باید قائم به اهداف و آرمانها باشد و فعالیت سازمانیاش از طریق احزاب و تشکلهای رسمی و قانونی کلید بخورد. یکی از اهداف مهم اصلاحطلبی اصل تحزب است؛ یعنی فعالیتهای سیاسی روشمند و حزبی شود. […]
گروه سیاسی: یکی از آسیبهای اصلاحات این است که اصلاحات قائم به اشخاص شود. این درحالی است که اصلاحات باید قائم به اهداف و آرمانها باشد و فعالیت سازمانیاش از طریق احزاب و تشکلهای رسمی و قانونی کلید بخورد.
یکی از اهداف مهم اصلاحطلبی اصل تحزب است؛ یعنی فعالیتهای سیاسی روشمند و حزبی شود. همین خودش باعث میشود جامعه از حال تودهای خارج شود و به سوی جامعه مدنی حرکت کند. جامعه مدنی نقطه مقابل جامعه تودهای است.
هرچقدر جامعه حزبی و مدنی باشد قویتر خواهد بود و اثربخشتر میتواند مطالباتش را دنبال کند. تشکلهای اقتصادی و مدنی اصلاحطلب هم باید خودشان را تقویت کنند چرا که تشکلبندی و سازمانگرایی غیردولتی یعنی تقویت جامعه مدنی. فعالیت حزبی و جامعه مدنی دو رکن اساسی اصلاحطلبی است.
اما این هم مهم است که احزاب نباید اشرافی و محفلی باشند؛ نباید یک الیگارشی بسته (چند نفر خاص و مقتدر) برای همیشه برای یک حزب تصمیمگیری کند. درون حزب باید گردش قدرت و گردش نخبگان وجود داشته باشد. روزگاری رابرت میخلز از جامعهشناسان میگفت این خطر ایجاد شده است که درون احزاب یک اولیگارشی شکل گرفته است و همین خودش یک قانون نانوشته شده است؛ قانونی که میخلز به آن قانون آهنین اولیگارشی میگفت.
یعنی همیشه در رأس احزاب یک محفل بسته وجود دارد و اجازه گردش از پایین به بالا هم نمیدهد. این است که ساختار درونی احزاب باید دمکراتیک باشد. وقتی حزب محفلی و اشرافی شد کادرسازی هم صورت نمیگیرد. ضعف کادرسازی همواره از ضعفهای مهم احزاب اصلاحطلب بوده است تا جایی که وقتی علی محمد غریبانی رئیس شورای هماهنگی احزاب و تشکلهای اصلاحطلب کشور به خرمآباد آمد گفت:«احزاب باید کادرسازی کنند بهویژه از بین جوانان و زنان عضوگیری داشته باشند».
البته عضوگیری به تنهایی کافی نیست؛ باید اعضا در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها مشارکت داشته باشند. تصمیمات درون حزبی باید براساس رأی اکثریت گرفته شود. پدرسالاری اساساً با فعالیت مدرن حزبی در تضاد است. حزب نباید تا ابد قائم به یک شخص یا چند شخص یا چند نفر خاص باشد. حزب مدام باید رویکرد کادرسازی داشته باشد؛ وگرنه به سوی اولیگارشی شدن و محفلی شدن و شخصی شدن میرود.
این مهم است که سیاست و فعالیت سیاسی، شخصی نشود؛ همین خودش از اهداف اصلاحطلبی بوده و هست. از این رو کادرسازی باید همراه مشارکت در تصمیمسازی باشد. از کادرهای جدید نباید فقط برای «امربری» استفاده شود؛ اگر چنین شود همان قانون آهنین مدنظر رابرت میخلز بازتولید میشود. ساختار درون حزبی بایستی از اصل سانترالیسیم دمکراتیک پیروی کند. اعضای حزب مهم است که در تصمیمگیریها مشارکت داشته باشند. خطر محفلی و شخصی شدن احزاب و تشکلها همیشه وجود داشته و دارد.
وقتی کادرسازی صورت نگیرد در بخش معرفی مدیران کارآزموده و پرانرژی هم ضعف سیاسی وجود خواهد داشت؛ همین است که اکثر اوقات میبینیم دوباره مدیران دوره مثلاً دولت سازندگی دعوت به کار میشوند؛ چرا؟ چونکه کادرسازی در این سالیان صورت نگرفته است و فعالیتهای سیاسی درون حزبی نیز برمعیار همان محفلگرایی محدود بوده است. به همین خاطر گاهی دست اصلاحات برای معرفی مدیران، بسته است و گزینههایش بسیار محدود.
البته وزارت کشور هم باید زمینه فعالیت حزبی قانونمند را فراهمتر کند. این موضوع هم خیلی مهم است؛ منتها بحث اصلی این نوشتار ساختار دورن حزبی بود. امید میرود احزاب و تشکلهای سیاسی به این نکات مهم توجه کافی داشته باشند.
با سپاس از مطلب خوب شما احزاب نقش موثری در راستای اعتلای یک کشور دارد امید است این مهم نهادینه شود
[پاسخ]