شیرین شوین مکه، شوین وه شرمه وه
حشمتاله آزادبخت / سیمره: از کجای این زخم بنویسم؟ زخم پتک ویرانگری که یک بار زمین بر دلم میزند و یکبار آسمان. هنوز داغ سنگین بم از سینهی وطن پاک نشده که داغ دیگری بر سینهی بیستون نشست و ابرعزا برآسمانش گریست. اما چه میتوان کرد که باید سر به تقدیر سپرد و همراه […]
حشمتاله آزادبخت / سیمره:
از کجای این زخم بنویسم؟ زخم پتک ویرانگری که یک بار زمین بر دلم میزند و یکبار آسمان. هنوز داغ سنگین بم از سینهی وطن پاک نشده که داغ دیگری بر سینهی بیستون نشست و ابرعزا برآسمانش گریست. اما چه میتوان کرد که
باید سر به تقدیر سپرد و همراه زمینی دست چرخاند که تبعیدیانش را گاهی چنین بی رحمانه تازیانهی عذاب میزند و گاه ناچاری کلاه از سربرگیری و زیر باران بلای آسمان زانوی تسلیم بغل کنی.
اما نمیتوان روبهروی دیواربلایایی بیسکوت ایستاد که دست مسئولان برای مردم خویش چیده تا محصولشان تنها زنده به گوریشان باشد. چشمهای اندوه را که میبندم، جیغ زنی کنار سدساحلی کوهدشت که تاتار سیل دودمانش را در یک زیرزمین قتل عام کرده با شرم شیون مادری که بر آوار افتاده بر نعش کودکش دست میچرخاند، یکی است. تا اینجا یک با یک برابراست.
پارسال همین موقع بود که سیل از کوه سرازیر شد و به کوهدشت هجوم برد و به زیرزمینهایی سرک کشید که شهرداران پیشین مجوز ساختشان را درست کنار سدساحلی شهر صادرکرده اند تا پس از سالها قبراجاره ایِ بی صدای ساکنان خود باشند. و امروز زور بازوی زمین، مسکنهای بیمهر مهری را در کرمانشاه بر سر ساکنانش آوار می کند که باز به تدبیر مسئولان پیشین عمود شدهاند تا مقابل تکان زلزله ای عاجزانه زانو بزنند و ما باز هم برشب پریشانی میهن زانوی اندوه بغل کنیم.
سیل کوهدشت و فرورفتن زیرزمینها را نه کسی به عهده گرفت و نه کسی کسی را عهدهدار کرد و سیل رفت و رد زخمش بر کوهدشت جاماند و باز همان زیرزمینها قفس بیگریز اجارهنشینان دیگری شد و قفسهای تازهای ساخته شد و امروز اما تابوت عزای مسکن های مهر کرمانشاه را قرار است برشانههای غیرت کدام مسئولان بگذاریم که قبر مردم بیگناهی را به کلنگ افتتاح بیتدبیری کندهاند و حالا پشت شانههای هم پنهان شدهاند. حالا کدام مسئول حاضراست روبهروی چرخ دستهای مادری بایستد که بر جنازهی گمشدهی کودکش شیون میکند؟ و مدارسی که قرار بود مقابل زلزلههای بزرگ مقاوم باشند، چرا امروز به تل خاکستر مبدل شدند تا جای خود را به کانکسهایی بدهند که حاج باباییها برای پیداکردنشان جایزه گذاشتند؟ یا چه کسی قرار است بر نعش افتادهی بیمارستانی بگرید که هنوز رنگ تابلوی آن خشک نشده بر دلخوشی بیمارانش آوار شد. اینجا یک با یک برابر نیست!
حالا وعدهی معرفی پیمانکاران و مسئولان امر این فاجعه کی و کجا و در کدام رسانهی علنی انجام خواهدشد؟
ناچاریم به تسلیتی ساده راضی شویم و بازهم بر ویرانهای تازه کلاه برداریم. اما لرزهی شدید تعجب وقتی گل کرد که شب حادثه کوهدشت هم به شدت ایلام تکان خورد و دیوارهای برخی ساختمان هایش با خراشیدن روی خود با
برادران آنسوی سیمره همدردی کردند و مردمش آن شب تا صبح کنار شعلههای مردهی کنار خیابانها لرزیدند و خبرنگار ما در جعبهی جادویی تلویزیون ظاهر شد و درکمال خونسردی گفت: لرستان در آرامش کامل است و مردمش در خانههای خود به سرمیبرند… اما لازم است به اطلاع ایشان برسانم که در حوالی نه چندان دور کوهدشت روستاهایی زلزله را به انتظار پلک میزنند که خانههای سنگ و چینهاشان تنها با نظارت باد ساخته شدهاند و آمادهاند اینبار فاجعهی عظیمی رقم بزنند. سقفهایی که کوتاهتر از مسکن مهرهای کرمانشاه تنها بر پوسیدگی یک ستون چوبی لم داده و مسافر زلزلهای یکریشتری را منتظرند. آنوقت است که نه وام بلندمدت کاری از پیش میبرد و نه بلاعوضی…
آنشب در رگ سیاه شهر چرخی زدم و دوربینم را به هرجمعی گرفتم با شرم زلال زنی روبه شدم که رخ نگران برگرداند. مثل شرم زنانی که در کرمانشاه شیونهای خود را دور از نگاه دوربین رسانهها سردادند. شدت فاجعهی سرپل ذهاب و قصرشیرین فراتر از آن بود که در گفتوگوهای مردانی خلاصه شود که از مرگ عزیزان خود میگفتند. کاش دنیا میدانست پشت همان گفتوگوهای عادی، ناخن اندوه زنانی برانار صورت هایی کشیده میشد که لرزه بر جان هربینندهای میانداخت اما امان از شرم دختران اندوه! آن هم در سرزمینی که معروفترین قصهی عاشقانهی دنیا از بیستونش برخاسته است. جایی که جای زخمهای عشق فرهاد هنوز بر تاق سنگیاش پیداست و امروز خشم زمین چنان بر صورتش زخم زد که نالهی هزاران شیرین در پستوهای دلتنگیاش پیچید.
کو کو خیاته وه روی ترمه وه
شیرین شوین مکه، شوین وه شرمه وه
چپ چپ گلباخی گیس وه چنگه وه
هر آخ مکیشن پی هرنگه وه
دستههای گیسوان بریده بر تابوت عزا.
شیرین پشت شرم زاگرسیاش به شیون ایستاده
چنگ گلهای زیبای باغ برگیسوان ماتم
ستون شکستهی دودمانشان را آه میکشند…
فرهیخته گرامی حشمت خان عزیز سپاس
[پاسخ]