صفاريان و باز آفريني هويت ايراني
ايرج سوري : بي شك در برهه ايي از تاريخ ايران زمين سلسله هايي يا اشخاصي بودند كه براي احياء فرهنگ ومليت يك سرزمين گامهاي بزرگي برداشته اند ويعقوب ليث صفاري از زمره آنان است .مردي كه همه ي عمرش را با جنگاوري گذراند . بعداز طاهريان كه نخستين سلسه نيمه مستقل در جغرافياي […]
ايرج سوري :
بي شك در برهه ايي از تاريخ ايران زمين سلسله هايي يا اشخاصي بودند كه براي احياء فرهنگ ومليت يك سرزمين گامهاي بزرگي برداشته اند ويعقوب ليث صفاري از زمره آنان است .مردي كه همه ي عمرش را با جنگاوري گذراند .
بعداز طاهريان كه نخستين سلسه نيمه مستقل در جغرافياي سرزميني ايران محسوب مي شوند،صفاريان دومين حكومت محلي ايران بودند كه تا مدتي در بخشهايي از صفحات سرزميني ايران يكه تازي كردند.طاهريان با سرسپردگي به خلفاي عباسي در عمل استقلال سياسي نداشتند .شايد نوعي حكومت نيابتي از جانب عباسيان با گستردگي حوزه سرزميني آنان داشتند.يعقوب ليث صفاري در قرن سوم ه.ق. با فيصله دادن به بحران خوارج در سيستان وانتخاب زرنگ بعنوان پايتخت سياسي، بنيانگذار نخستين حكومت مستقل ايراني از خلفاي عباسي گرديد.در اينجا توصيف تحولات سياسي واقتصادي و…اين دوره مد نظر نيست .بيشتر تاثرات ونوع نگرش ناسيوناليستي اين خاندان در باز توليد هويت ايراني وميل به استقلال سياسي وتكيه بر فرهنگ وزبان ايراني است.اگرچه يعقوب ليث صفاري در اوايل تشكيل حكومت خود براساس سكه هاي باقيمانده به زبان عربي شايد بصورت مصلحتي خلافت عباسيان را به رسميت شناخت ولي اساساً ملي گرايي وتكيه بر عنصر ايرانيت نمي توانست بدون تضاد با عباسيان باشد .
اگرچه صفاريان منشا خانداني خود را به ساسانيان منتسب مي كنند .اما در بين محققين صفار شناس با توجه به پراكندگي منابع وعدم اجماع آنها در اين باره شك وترديد فراوان هست.شايد يعقوب ليث اولين حاكي بود كه بعد از گذشت دوقرن وسيطره زبان زبان عربي بر نوشتار ها با تشويق نخبگان فكري اعم از ادبا وشعراء و.. دستور داد به زبان پارسي هم كتابت شود وهم شعر سرايي .در اين دوره اولين شاعر پارسي گوي بعداز اسلام محمد بن وصيف بود.
در دوره ي زمامداري يعقوب ليث وجانشينان اوچند نكته قابل تامل است:
1.باز سازي زبان وشعر وادب پارسي :رسميت يافتن پارسي بعنوان زبان كتابت وشعر سرايي در حوزه قلمروي وي .
2.سعي در ايجاد حكومتي مبتني بر هويت ملي ايراني : سلسله نبردهاي وي با عباسيان كه در مجموع با شكست وي در نبرد اول وبيماري ومرگ او در جندي شاپور در مراحل بعدي نتوانست به نتيجه سياسي چشمگيري براي تصرف بغداد برسد .اما گوياي اين واقعيت است كه وي تضادهاي ايدئولوژيكي وفكري با دستگاه خلافت در نقش ام القري وقت جهان اسلام داشت واين ناهمگوني رنگ وجنبه ي ناسيوناليستي نيزبه خود گرفت .صفاريان براي استقلال وزنده نگه داشتن سنن ايراني تكيه بر زبان وفرهنگ بومي را امري لازم مي دانستند.ميل به خودمختاري وبازسازي ايران گذشته وقهرمانان واسطوره هاي ايراني كه غبار زمانه آنها را به بوته فراموشي مي سپرئد.
علل عدم توفيق يعقوب ليث وجانشينان وي در تشكيل حكومتي فراگير وملي در ايران :
1.نفوذ معنوي عباسيان در سرزمينهاي اسلامي وچند پارگي كانونهاي قدرت در كشور ايران وملوك الطوايفي بودن سيستم سياسي
2.وجود دستگاه تبليغاتي گسترده عباسيان براي به چالش كشاندن مشروعيت صفاريان در تصورات اجتماعي مسلمين روزگار باتقابل ورويارويي صفاريان با مركز قدرت جهان اسلام در عهد يعقوب ليث .در عهد برادرش عمرو اگرچه تاحدودي سياست تسامح ومدارا با خليفه عباسي در پيش گرفته شد .اما وي نيز با سياستهاي مكارانه خليفه به نوعي از صحنه سياسي به حاشيه رانده شد وپس از طلب نمودن منشور حكومت خراسان از سوي خليفه شرط نبرد با امير اسماعيل ساماني وشكست وي براي دستيابي بدان داده شد .در طرف مقابل اين تاكتيك نيز پياده شد وبرداشتن عمرو از سرراه به امير ساماني داده شد.دامن زدن به اختلافات دروني ايران وبه جان هم انداختن حكمرانان محلي از سياستهايي بود كه در عهد خلفاي عباسي امري رايج بود .البته نبايد بلند پروازي عمرو در طلب حكومت ماوراء النهر وترساندن امير ساماني ويا خودبزرگ بيني او را در كشاكش جنگ كه به اسارت وقتل او منجر شد را به بوته فراموشي سپرد. به هرحال عدم مشروعيت صفاريان در نزد عباسيان ومخدوش كردن چهره ي آنان وياغي قلمداد كردن آنان بسيار در اين امر موثر بود.اگرچه تاريخ سيستان نوشته مولفي گمنام دستكم از محبوبيت بالاي آنان در زرنگ ونواحي شرقي خبر ميدهد .
3.اختلافات سياسي بر پايه نژاد وزبان وتلاش براي كسب هويتي مستقل:شايد يكي از دلايل عدم توفيق صفاريان وتمامي حركتهاي سياسي تا قبل از حمله ي مغولان كه رنگ وبوي نژادي ويا مذهبي متعارض با خلفاي سني مذهب عباسي داشت از جانب ايرانيان در اين امر نهفته است .در جهانبيني اهل سنت خليفه تداوم جريان سنت اسلامي وجانشين خدا محسوب ميگرديد ومشروعيت ديني از جانب او امري لازم در مناسبات قدرت محسوب ميگرديد.در اين ميان صفاريان با تكيه بر زبان وفرهنگ ايراني ونژاد پارسي تداعي كننده امپراطوريهاي با عظمت ايراني قبل از اسلام بود ونوعي گسست سياسي وفرهنگي براي سلطه اعراب بر ايران محسوب مي شد .اين امر سبب شد كه آنان همواه از بحران مشروعيتي رنج ببرند وعواملي كه در بالا به آنها اشاره شد دست به دست هم داده ومجال تاسيس نخستين حكومت ملي ايرانيان با استقلال از دستگاه خلافت را نداد. شايد قدرت يابي تركان در صفحات ايران بعد از آنها وتداوم حكومت آنان در اين واقعيت نهفته بود كه آنان تعارضات عقيدتي وخصومت تاريخي از اعراب نداشتند وبراي ناديده گرفتن پيشينه ي كافر بودن خود در آغاز همگرايي با عباسيان نوعي مشروعيت بخش بودبراي پذيرش مشروعيت سياسي عباسيان با ديدگاه ناسيوناليستي ايراني بدان نمي نگريستند .اگرچه روابط چند قرني تركان حاكم ايران يعني سامانيان وغزنويان وسلجوقيان وخوارزمشاهيان با دستگاه خلافت روندي يكنواخت نداشت .اما بطور كلي دامنه اختلاف آنان جنبه ي ايراني وعربي نداشت .اگرچهآنان در فرهنگ ايراني هضم شدند وپرچمدار كشور ايران بودند.اما نوع نگرش صفاريان به اعراب با آنها از سنخي متفاوت بود و…
در پايان اين سلسله ايراني بازنگري سير تطورات تاريخي آنان ونقش عمده در بسط تفكر ايرانيت در اوج سلطه بيگانگان امري است قابل تامل .اينكه در رواج زبان پارسي وجلوگيري از نابودي آن ونهادينه كردن آن در اعصار بعدي در تاريخ ايران وزنگ بيداري ايرانيت را به صدا در اوردن و….شايد در قرون نخستين تاريخ ايران بعدازاسلام صفاريان ودردوره هاي بعدي شاعر بزرگ ايراني فردوسي نقشي حياتي در انتقال سنن وفرهنگ وزبان ايراني با همه آلودگيها با دنياي خارج داراي داشتند.
مطالب تحليلي وقابل تاملي بود تشكر از شما دوست عزيز .بي شك ايرانيان با پيشينه غني تمدني توانستند خويشتن خويش را باز پيدا كنند
[پاسخ]