کد خبر : 20049
تاریخ انتشار : 21 جولای 2015 - 07:45
نسخه چاپی نسخه چاپی
تعداد بازدید 933 بازدید

چرا عدالت زیباست؟

اشاره: خرداد حادثه‌ساز را برای خودکشی انتخاب کرد. آن هم خردادماه سال 85 را. زنده‌یاد جمشید بهرامی(نفر اول از سمت راست در تصویر بالا)دانشجوی رشته تاریخ دانشگا‌ه لرستان بود. وی در زمان مرگ فقط 27 سال سن داشت. او در سال 57 در روستای زیودار از توایع شهرستان پلدختر متولد شد. هم اینک 9 سال […]

بهرامی یک

اشاره: خرداد حادثه‌ساز را برای خودکشی انتخاب کرد. آن هم خردادماه سال 85 را. زنده‌یاد جمشید بهرامی(نفر اول از سمت راست در تصویر بالا)دانشجوی رشته تاریخ دانشگا‌ه لرستان بود. وی در زمان مرگ فقط 27 سال سن داشت. او در سال 57 در روستای زیودار از توایع شهرستان پلدختر متولد شد. هم اینک 9 سال از مرگ خودخواسته‌ی وی می‌گذرد. او همیشه می‌گفت:«آری! سکوت در انبوه جمع مرگ در عین زندگی است».

«چرا عدالت زیباست؟» از دست‌نوشته‌های زنده‌یاد جمشید بهرامی است که در پی می‌آید:

زنده یاد جمشید بهرامی: نخست برای پاسخ به اين سؤال بايد به اين نكته اشاره كنيم كه بعضي از خواسته‌هاي انسان، چون از فطرت خداجوي وی جوشيده است، زيبا و دوست داشتني است. مانند محبت، ايثار، تعاون، شجاعت، اخلاق نيكو و مواردی از اين مقوله‌ و نيز عدالت چون از فطرت خداجوي انسان ها جوشيده در نتيجه زيبا و دوست داشتني است.

آنجايي كه پاي روابط انساني به ميان مي‌آيد و يك مفهوم به نام جامعه به وجود مي‌آيد. براي اجراي دقيق و تنظيم اين روابط نياز به يك عامل به نام عدالت است. عدالت مي‌تواند به هر چيزي رنگ و بو و معنا و مفهوم ببخشد. در جامعه‌اي كه عدالت به طور دقيق و درست اجرا ‌شود، آن جامعه مي‌تواند رو به سوي تعالي حركت كند. ولي به راستي زيبايي عدالت در چيست؟

آنچه كه عدالت را زيبا و معنا‌دار مي‌كند، همين توجه به درون انسان ها است. وقتي كه طبق خواسته‌هاي دروني و فطري انسان ها كه معقول و از لحاظ عقلي پذيرفتني است عمل ‌شود، قطعاً رضايت روح و روان و فكر انسان ها تضمين مي‌شود.

 وقتي در يك جامعه، انسان ها به اين معني برسند كه همه با هم برادر و برابرند، جايي براي تفاخر، خود كم بيني و زورگويي نمي‌ماند. قطعاً تنها عاملي كه مي‌تواند يك گروه كوچك يا يك جامعه را همگون و جهت‌دار سازد همانا عدالت است. عدالت مي‌خواهد كه در جامعه فقر نباشد، در جامعه استضعاف نباشد، در جامعه شكست و ناكامي، تعدي، جرم و استضعاف نباشد. وقتي حاكم جامعه‌اي خود لباس برازنده عدالت را مي‌پوشد، گويي اين جامعه مدينة فاضله مي‌شود. چرا كه حاكم اسلامي خواسته اي جز اجراي تحقق وعده‌هاي الهي رادر جامعه ندارد. يكي از اين وعده‌ها، اجراي عدالت است.

    عدالت از يك منبع ماورائي سرچشمه مي‌گيرد. عدالت همچون نور است كه از خورشيد واحد سرچشمه مي‌گيرد و چون از يك منبع واحد سرچشمه مي‌گيرد، در نتيجه نورش به همه ساطع      ‌می شود. اين نور به همه دل هاي محنت زده و رنج ديده كه طعم فقر و محروميت را چشيده‌اند، اميد خواهد داد. همة دل ها نوراني مي‌شوند و همه شاد مي‌شوند. ديگر خبري از دردها، نااميدي‌ها، سرگردانيها نمي‌ماند. عدالت همة نابرابريها را درست مي‌كند. در بين همه تعادلي برقرار مي‌كند. تضادها را از بين مي‌برد. عدالت حس نوع دوستي، محبت و احترام متقابل را در بين افراد جامعه به وجود مي‌آورد.

عدالت مي‌گويد آنجا كه افتاده‌اي، گرفتاري، رنج ديده‌اي یا فقيري را مي‌بيني؛ اي تويي كه در اوج قدرت و ثروت هستي! پا بر سر او نگذار. او را تحقير نكن. بلكه دستش را بگير. دردش را بپرس به رنج هايش توجه كن به دردهايش احترام بگذار تا او هم احساس كند كه انسان تنها نيست. تا او هم دریابد انسان داراي منزلت است؛ انسان داراي ارزش است. تا او هم اين را باور كند كه جايگاهش چيز ديگري است؛ تا او بفهمد كه ارزش انسان والاتر از این هاست. ارزش و جايگاه انسان به چيز ديگري است و آن هم انسان بودن اوست. اگر ارزش انسان‌ها به ثروت و ماديات باشد؛ بايد بگوئيم كه ائمه و پيامبران از همه كس بيچاره‌تر و فقيرترند، در حالي كه اين چنین نيست.

عدالت يعني حق فقير را از غني گرفتن. راستي اگر عدالت به معناي واقعي در جامعه‌اي اجراء شود، آن جامعه چگونه جامعه‌اي خواهد بود؟ اگر ثروتمند به فقير و اگر قدرتمند به ضعيف و پير به جوان و جوان به پير و پدر به پسر و پسر به پدر، مادر به دختر، دختر به مادر، سالم به مريض، باسواد به بي‌سواد و معلم به دانش‌آموز و دانش آموز به معلم و رئيس به زيردست و حاكم به رعيت و رعيت به حاكم جامعه توجه كند و يك رابطة متقابل انساني بين آنها به وجود بيايد آيا جايي براي درد مي‌ماند؟ قطعاً نه. پس نتيجه مي‌گيريم كه عدالت فقط به اجراي تقسيم بيت‌المال در بين مردم مربوط نمي‌شود؛ بلكه هرگونه روابط انساني و اجتماعي كه بين افراد جامعه به وجود بيايد مقوله ای از عدالت است.

 اين كه من سعادت و خوشبختي خود را در گرو بدبختي و شكست ديگران نبينم؛ اين كه من ثروت‌اندوزي خودم را در گرو فقير شدن ديگران نبينم؛ اين كه من ثروت و مال و منال و مقام خودم را وسيله تفاخر خود و وسيله‌اي براي پيشرفت خود و اقوام خود قرار ندهم، در حالي كه عده كثيري از مردم جامعه در فقر و محروميت و گرسنگي رنج بكشند و حتي از امكانات ابتدائي معيشتي برخوردار نباشند. اين كه شاد شدن من دراين باشد كه آيا من با آن انساني كه فقير است خدمتي كرده‌ام؟ آيا من توانسته‌ام گرة كوچكي از دردها و رنجهايش باز كنم؟ اين كه فلان انسان دچار درد است دچار ناراحتي است. من به عنوان يك انسان چقدر توانسته‌ام دردش را التيام بخشم؟ مگر نه اين است كه:

 بني آدم اعضاي يكديگرند                    كه در آفرينش زيك گوهرند

 چو عضوي بدرد آورد روزگار         دگر عضوها را نماند قرار

آري توجه و به انديشه ، غم، شادي و درد انسان ها و صحبت كردن، نگاه كردن و گوش كردن به انسان، محترم دانستن رأي او در مشورت براي كارهايي ولو كوچك براي انسان كه يك موجود متفكر و صاحب اصالت انساني است، مهم است. در غير اين صورت انسان خود را فاقد هويت، فاقد انسانيت و خود را كوچك مي‌بيند. از همين توجه نكردن‌ها است كه يكي بزهكار مي‌شود، يكي معتاد می شود، يكي افسرده مي شود، يكي دزد مي‌شود و ديگري فراري مي‌شود.

براي اين كه در جامعة انساني و آن هم جامعه‌اي كه ادعاي مسلماني دارد اين طور وضعيتي پيش نيايد بايد چه كار كرد؟ آيا تحقق اين كارها فقط به حاكم جامعه اسلامي مربوط است يا به افراد جامعه؟ اگر در جامعه اسلامي كه شخص رهبر به عنوان باني امر عدالت است، عدالت را درست اجرا كند؛ يعني عدالت را نه به عنوان يك امر عجيب و غريب و دور از ذهن و يا دور از محتوي دروني انسان ها بلكه به مثابه ی يك امر دروني چيزي كه همه ما با آن برخورد داشته‌ايم، تعريف كند، قطعاً عدالت زيبايي خودش را نشان خواهد داد.

زيبايي عدالت از آن جا معلوم مي‌شود كه پيامبر ( ص ) خود بر روي سفره غذا مي‌نشست و با فقير و فقرا غذا مي‌خورد و با آنها شوخي مي‌كرد و گويي خود يكي از آنها بود. اصلاً هيچ پرده‌اي وجود نداشت؛ يا پيامبر(ص) خود وقتي وارد مجلس مي‌شد در پائين‌تر محل مجلس مي‌نشست، به طوري كه هيچ كس متوجه حضور حضرت در آن جمع نمي‌شد. اين خود نمونه‌هايي از زيبايي عدالت است. واي از روزي كه زيبايي عدالت از بين رود. واي از روزي كه به علت بي عدالتي هرج و مرج همه جا را فراگيرد. هيچ كس به هيچ كس توجه نكند. گرفتاري ها در اوج باشد و سلامت و تندرستي در قلت و فقر در كثرت و ثروت در قلت. محبت در زيردستان ستمكار زور مدار بميرد و انسان با همه ابهت انسانيش، محكوم به زوال و اسارت شود و همة  دلبستگی ها و عاطفه‌ها ، دوستي‌ها ، ايثارها و گذشت ها همه یک جا در وجود انسان بميرد. چه منظره عجيبي به وجود مي‌آيد. به راستي كه درنده خويي شكل مي‌گيرد و انسان از آن هويت واقعي خود جدا مي‌شود و تبديل به چيز ديگري مي‌شود. چقدر وحشتناك مي شود، زماني كه انسان همه چيز را براي خود مي‌خواهد.

چقدر درد آورست زماني كه انسان خودش تنها مي‌شود و با افكار ضد انساني خود مي‌خواهد همه را تارومار كند و مي‌خواهد در دنيا به پايگاه هاي قدرت و ثروت دست يابد. اين جا ديگر انسانيت معني ندارد. آنچه هست قدرت است كه همه چيز را رقم مي‌زند. ديگر احترام متقابل، صميميت و حس انسان دوستي معنا و مفهوم ندارد. آري آنان كه به دنبال قدرت بوده‌اند در طول تاريخ اين را به اثبات رسانده اند و براي رسيدن به قدرت است به هر كار غير انساني دست زده‌اند و حاكميت خود را در گروه محكوميت عدة كيثري از افراد جامعه ديده‌اند. اينان در طول تاريخ بشريت زيادند.

آري قدرت و ثروت دو عامل مهم هستند كه اجازه نمي‌دهند تا عدالت به طور درست در جامعه اجرا شود. قدرت همچون يك گرگ درنده است كه اگر در جامعه‌اي رسوخ پيدا كند مي‌تواند هر مرام و عقيدة‌زيباي انساني را نابود كند. قدرت وقتي با بصيرت و علم و يقين نباشد، مي‌تواند موجب تخريب استعدادهاي شکوفای انساني باشد.

دیدگاه ها

حکمت ستاری در گفته :

عدالت .مگه دیوا ام نامی ازعدالت ببرم .درست است یک کلمه است امامفسران تفسیرهای گوناگون دارند بسیارهستندکه قربانی این حرف شده اند به گمانم هنوززوداست درجامعه ما نام عدالت راببرید چون عواقب آن دامن گیرت مبشود.

[پاسخ]

حمزه قبادی در گفته :

درجامعه ای که عدالت وجودداشته باشدخوشوقت ودرغیراینصورت بدبخت! خواهندبود.

[پاسخ]

لطیف آزادبخت در گفته :

ـ آیا عدالت زیباست ؟
ـ آری ! آری زیباست !
چرا ؟
ـ نمی دانم ، ولی زیباست !
ــــــــــــ
با سپاس

[پاسخ]

بیان دیدگاه !

نام :